به گزارش پول نیوز ، سالها قبل هنگامی که کشورمان مورد تعرض دشمنان قرار گرفته بود، حسین فهمیده نارنجک به دست گرفت و خود را زیر تانک انداخت تا بار دیگر نشان دهد میتوان در ۱۳ سالگی اسطوره و الگویی نه فقط برای ایران بلکه برای تمامی بشریت شد. در دوران جنگ تحمیلی جوانان بسیاری به واسطه عشق به وطن، از جانشان گذشتند تا برای همیشه در تاریخ ماندگار شوند و شدند.

اما اکنون پس از گذشت ۴۰ سال این نگرانی وجود دارد که باز هم میتوان در کشور نوجوانانی همچون حسین فهمیده داشت؟ آیا میتوان فرزندی به دنیا آورد، از کودکی تا نونهالی تربیت کرد، به نوجوانی رساند و آنقدر روحیه فداکاری در او وجود داشته باشد که برای عشق به وطن، خود را زیر تانک دشمن بیندازد؟ نگرانیم که دیگر قابل تکرار نیست.
باید توانمندیهای هر کودکی را در هر بازه زمانی شناسایی کرد و آنقدر او را در مسیر توانمندیها، خلاقیتها و استعدادهایش هدایت کرد تا به عالی ترین درجه شکوفایی برسد. هر انسانی باید در هر مقطعی از زندگی، عرض اندام و خودش را به جامعه اثبات کند. اما سوال اینجاست که نوجوان و جوان امروز چقدر اعتماد به نفس دارد.
وضعیت تعلیم و تربیت به اندازه ای خراب است که با یک سوال جدی رو به رو هستیم، اگر حسین فهمیده در این دوران به دنیا آمده بود، باز هم نارنجک به دست میگرفت و زیر تانک دشمن میرفت؟ سوالی که به روند تربیت غلط جامعه باز میگردد و تلنگری میزند که باید نگران تربیت فرزندانمان باشیم.
اگر بپذیریم که فرزندان دست پرورده سیمرغهای بزرگ پدر و مادری هستند که از کانون کوچک خانواده بیرون میآید و اشتباهات تربیتی را به یاد بیاوریم، آنگاه میتوانیم متوجه خطراتی باشیم که نسل نوجوان و جوان کشور را تهدید میکند.
واقعیت تاسف بار این است که فرزندانمان از آغوش خانواده به انحراف میروند و این انحراف آنقدر ادامه مییابد که در جامعه به ابتذال کشیده میشود. برای اثبات این ادعا کافیست به وضعیت اجتماعی نگاهی بیندازیم. سن اعتیاد به ۱۳ سال رسیده و دخترها نیز نه فقط سیگار میکشند، بلکه مواد مخدر مصرف می کنند.
از کوچه و خیابان تا پارک و تفرجگاه، هر نوجوان و جوانی به جای کتاب، قلیان به دست دارد و دود میکند. وسیله ای که جوانان را به سوی خود جلب کرده، کشیدن قلیان و بیرون دادن دود آن به اشکال گوناگون از دهان است. بدتر آنکه سیگارهای الکترونیک با مبالغ سنگین وارد بازار شده تا بیش از پیش دود کردن را تبلیغ و تشویق کنند. مدتهاست دختران به عروسک دلخوش نیستند و پسران به ماشین و تفنگ اسباب بازی نیازی ندارند، زیرا سیگارهای الکترونیکی به اشکال گوناگون عروسکی، خودرو، تفنگ و… تولید شده تا بازی کودکانه نیز به انحراف کشیده شود.در حالی قلیان و سیگارهای الکترونیک با طعمهای مختلف سیب، پرتقال، هلو، نعنا و بسیاری طعم های دیگر در بازار عرضه میشود که مصرف بار اول هر کدام از آنها هیچ لذتی به غیر از خودنمایی و رفع عقده حقارت ندارد.
واقعیت این است که نوجوانی و جوانی زمانی برای خودنمایی و عرض اندام است، اما نوجوانان و جوانان امروزی نه علاقهای به درس خواندن و مطالعه دارند و نه اندیشه بزرگ شدن را در سر میپرورانند. از بزرگان علم و ادب هیچ نمیدانند، در حالی که اصرار بر خودنمایی و رفع عقده خودبزرگ بینی دارند. نتیجه آنکه سعی میکنند به اشکال و روشهای دیگری خودشان را مطرح کنند.
یکی از بدترین و البته خطرناکترین روشهای خودنمایی برای نوجوانان و جوانان، رفتن به زیر تیغ جراحان زیبایی است. نوجوانانی که هنوز چهرهشان به صورت جامع و کامل شکل نگرفته، بینی عمل میکنند، گونه میکارند، لبهایشان را پروتز میگذارند و به هر شکل ممکن البته با پولهای کلانی که از جیب پدرشان بیرون میآورند، قیافه تغییر میدهند تا خودنمایی کنند. متاسفانه دختران و پسران به اندازهای قیافههایشان را تغییر دادهاند که معلوم نیست کدامشان شرقی و کدامشان غربی هستند، حتی برخی خودشان را به شکل چینیها درآوردهاند، رویکردی که ریشه در بحران شخصیت اجتماعی دارد.
بیشتر بخوانید: سکان دانشگاه عدالت در دست نخبه دانشگاهی
البته زیبایی خوب است و حتی خداوند نیز فرموده “الله جمیل و یحب جمال”، اما نکته مهم این است که زیبایی نباید دچار افراط و تفریط شود. واقعیت تلخ این است که بسیاری از جراحی های زیبایی، چهره هایی زشت تر و حتی ترسناک می سازند. اینکه نوجوان، جوان و حتی میانسالان و سالمندان زیر تیغ جراحی میروند، زنگ خطر و هشداری برای از دست رفتن اعتماد به نفس در تمامی آحاد جامعه است. بدتر آنکه باید نگران هزینههایی باشیم که صرف مراکز جراحی زیبایی میشود، هزینههایی که میتواند به توسعه زیرساختها و بهبود شرایط کشور کمک کند، اما به انحراف میرود.
البته این بخشی از بحران نوجوانی و جوانی است. در شرایط کنونی فرزند سالاری به اندازه ای وحشتناک شده که تهدیدهای جدی تری را پیش رو ترسیم می کند. پدرانی که خودروهایشان را در اختیار نوجوانانی میگذارند که هنوز پایش به پدال ترمز نمیرسد و چون نمیتواند خودرو را کنترل کند، تصادف میکند، میمیرد و میمیراند. از نوجوانی که بدلیل پدر بی مسوولیت، قانون شکن تربیت می شود و قانون شکنی می کند، چگونه میتوان انتظار داشت راه حسین فهمیده را برود، در حالی که از درک شخصیت حسین فهمیده عاجز است.
معضل دیگر تربیت فرزندان، نوجوانان و جوانان مفتخور است. فرزند سالاری مفرط باعث شده تا والدین نقدینگی را در سطح بالا در اختیار نوجوانان و جوانان قرار دهند تا هر آنچه میل دارند از مشروبات الکلی تا دخانیات و حتی مواد مخدر را برای بیخود شدن در پارتیهای شبانه بخرند و مصرف کنند، رویکردی که زمینه ساز انحراف ویرانگر می شود.
باید این واقعیت تلخ را بپذیریم که باور تربیتی پدران و مادران به سوی ابتذال و انحراف تغییر کرده است. مدتهاست هیچ پدر یا مادری فرزندش را به کارآفرینی تشویق نمیکند چه اشکالی دارد که کودکانمان را به آموزشگاههایی بفرستیم تا مشاغل ابتدایی همچون خیاطی، آرایشگری، صنایع دستی، مکانیکی، نجاری و… را آموزش ببینند؟ چرا به فرزندانمان آموزشهایی نمیدهیم که علاقمندیهایشان را به سوی تحول آفرینی هدایت کند؟ تا کی قرار است نوجوانان و جوانانی را که جان خود را در تصادف رانندگی از دست دادهاند، از لابلای آهن پاره خودروها بیرون بکشیم و پس از آنکه جسد بیجانشان را به پزشکی قانونی فرستادیم، متوجه شویم مست یا سست بودهاند؟
وضعیت به اندازه ای خراب است که باید ذره بین برداریم و در گوشه کنار این کشور پهناور دنبال یک حسین فهمیده دیگر بگردیم و نگران این باشیم که نسل حسین فهمیده در کشور منقرض شده است.




آژانس خلاقیت کوانتا