وضعیت بحرانی بود. کعبه ای که بدست ابراهیم ساخته شده بود تا نماد وحدت و یکتاپرستی باشد، مرکز انواع بتهایی شده بود که عرب جاهلیت خودش آنها را ساخته بود تا جایگزین خداوند یکتا باشد. خداپرستی رنگ باخته و عده ای فرصت طلب سودجو با بهره گیری از جهل و نادانی مردم، به عنوان تولید کعبه، با ابزار بت بر مردم حکمرانی می کردند. انسانیت معنا و مفهومی نداشت و در شرایطی که خداوند با خلقت حوا در کنار آدم، انسان را زوج آفرید تا وابستگی متقابل زن و مرد را برای ادامه نسل تعریف کرده باشد، عرب جاهلیت از داشتن فرزند دختر احساس ننگ می کرد و به محض آنکه همسرش دختری بدنیا می آورد، آن کودک معصوم را شبانه زنده بگور می کرد تا از زیر بار خفت دختر داشتن رهایی یابد.
در شرایطی که تاریکی ناشی از بی توجهی به رویکردهای اخلاقی و انسانی، عربستان را فرا گرفته بود، نور ایمان و یکتاپرستی به دل محمد فرزند عبدالله تابیده شد و خداوند آنقدر شهامتی به او داد که علیه بت پرستی قیام و خداپرستی را تبلیغ کند. اما جهل مردم به اندازه ای شدید بود که کسی جرات سخن گفتن از خداپرستی نداشت و دعوت محمد به خداپرستی به صورت مخفیانه صورت می گرفت.
نور خداپرستی که از جانب خداوند به دل محمد تابیده بود، آنقدر عمیق و تاثیرگذار بود که محمد صبورانه و با پشتکار به تبلیغ خداپرستی می پرداخت. از آنجا که محمد پشتوانه مالی نداشت، با خدیجه ازدواج کرد تا با سرمایه همسرش، هزینه تبلیغات خداپرستی را تامین کند. روند تبلیغ خداپرستی با قوت و قدرت ادامه داشت و کار بجایی رسید که زمزمه شدت گرفتن خداپرستی، وحشت بی اعتبار شدن بتها را در دل بت پرستان ایجاد کرد، اما توجهی نمی کردند تا آنکه از جانب خداوند به محمد وحی شد که خاتم الانبیاست و باید یکتاپرستی را علنی کند تا واقعه بعثت رقم بخورد.
محمدبن عبدالله به 40 سالگی رسیده بود که اسلام علنی شد و خداوند حکم کرد که از این پس اسلام به عرب مکه نشین و سپس به جهان اعلام و همگان به اسلام دعوت شوند. این دعوت با سختی های بسیاری شروع شد و با ظلم های بسیاری ادامه یافت، اما در نهایت کار بجایی رسید که نیمی از جهان، دین محمد پیامبر خاتم را پذیرفتند.
اکنون که بیش از 14 قرن از مبعث محمد می گذرد، مردم 27 رجب را تکریم می کنند و به جشن و پایکوبی می پردازند. فراموش نکنیم که مبعث جشن اسلام است و باید با تمام وجود به استقبال آن برویم. هر چقدر جشن مبعث را با شادی و شادمانی بیشتری دنبال و برگزار کنیم، به همان نسبت ارادت و ایمان قلبی مان را نسبت به اسلام و پیامبر خاتم نشان داده ایم.
جشن مبعث از دو زاویه مسوولیت مردم و مسوولان قابل بررسی است که البته مسوولیت دست اندرکاران را دو چندان می کند. جشن مبعث فرصت خوبی است تا تعالیم اسلام را به واقع در بین مسلمانان جاری کنیم.
از نگاه مردم، باید اتفاقات مبارکی رخ بدهد. مردم باید به کینه توزی ها پایان بدهند. صله رحم جای کدورت را بگیرد و گذشت، جایگزین کینه و انتقام شود. بعثت روز بخشش است. باید زندانها از مجرمانی که از کینه شخصی در بند هستند، خالی شود. می توان در جشن مبعث، جلوی اجرای احکام قصاص را گرفت و به جای جان گرفتن، جان بخشید. می توان به بدهکاران فرصت داد. حتی می توان با برگزاری جشن گلریزان، نیازهای مالی زندانیان مالی را تامین کرد. می توان به یاری ستادهای جهیزیه رفت و زمینه پیوند دخترانی که بدلیل شرمندگی از نداشتن جهیزیه، تن به ازدواج نمی دهند را مرتفع کرد. می توان بسته مواد غذایی در حد توان تهیه کرد و علی وار در خانه نیازمندان رفت. می توان دیوار خانه ها و مغازه ها را نورباران کرد و برای شیرین کردن کام مردم در این روزگار تلخ، بین مردم شیرینی پخش کرد. خلاصه آنکه می توان به نوبه خود در گرامیداشت جشن مبعث سنگ تمام گذاشت.
زاویه دیگر از نگاه مسوولان است. دست مسوولان بسیار بازتر از مردم است. مسوولان می توانند مبعث را مبنای تغییر رفتارهای خود قرار دهند. از تصمیماتی که به زیان جامعه تمام شده، عقب نشینی کنند. اشتباهاتشان را بپذیرند و اصلاح کنند. باور کنند که گرانی و تورم کمر مردم را خم کرده و شرایط موجود که ناشی از سومدیریت آنان است، از تحمل مردم خارج شده است. از لج بازی های سیاسی و جناحی که به زیان مردم تمام می شود، دست بردارند. مسوولان حرف و عملشان را یکی کنند و با روراستی با مردم به استقبال مبعث پیامبر بروند.
خلاصه آنکه مبعث اتفاقی مبارک برای مردم و مسوولان باشد و اسلام واقعی را اجرا کنند، چرا که در این صورت از افراد عادی تا مدعیان دینداری، در رفتار خود تجدید نظر خواهند کرد.