به گزارش پول نیوز، دکتر زهرا نظری مهر / حقوقدان
سال 1314 بدست رضاخان پهلوی کاری انجام شد که از آن با عناوین گوناگون کشف حجاب، حذف حجاب و… یاد می شود، رفتاری که همه ساله مورد تقبیح قرار می گیرد. بار دیگر سالگرد کشف حجاب به وسیله رضاخان است. در آن روز رضا شاه که در دوگانگی آزادی بی قید و شرط زنان غرب و محدودیت های طالبانی زنان شرق قرار گرفته بود، گمان کرد که تنها راه رهایی از نگاه طالبانی آن زمان به زنان، برداشتن حجاب از سر زنان است. واقعیت این بود که زمانی رضا شاه حجاب را برداشت که جایگاه زنان در ایران بسیار پایین بود و از داشتن بسیاری از حقوق اولیه اجتماعی محروم بودند. از حجاب به عنوان پوشش کامل تمام اعضای بدن زنان یاد میشد و حتی صورت خود را می پوشاندند تا ناچار باشند از پشت توری سیاه همه چیز را سیاه ببینند. زنان و دختران از حق حضور در جامعه تا داشتن شغل و تحصیل محروم یا مشروط بودند. در این شرایط رضا شاه یکباره از آن طرف بام افتاد و به جای آنکه تعریف درستی از حجاب ارائه و زنان را از محرومیت ها نجات دهد، حجاب را بزور از سر زنان برداشت. نکته مهم این بود که برداشتن حجاب اجباری شد و رضا شاه هیچ اختیار و انتخابی برای زنان و خانوادهها قائل نشد. نتایج برداشتن حجاب پس از سالها به بدترین اشکال ممکن دهن کجی کرد و بحرانهای بزرگی همچون سقوط برخی زنان به پایینترین درجهها و عادی شدن این سقوط بود. اکنون که از کشف حجاب انتقاد می شود، هرگز دلایل آن مورد بررسی قرار نگرفته و بدون حب و بغض در مورد آن بحث نشده است.
بازیابی حجاب
اما بار دیگر در ۱۳۵۷ انقلاب اسلامی تعریف دیگری از حجاب مطرح کرد. همانگونه که رضا شاه کشف حجاب را اجباری کرد، انقلاب اسلامی حجاب اجباری را در دستور کار قرار داد. این حجاب اجباری دستوری، برای مدتی با فشارهای نیروهای انتظامی اجرایی شد، اما به مرور زمان این حجاب اجباری نیز مانند کشف حجاب اجباری به عنوان چالشی برای زنان این بار در جمهوری اسلامی صورت گرفت تا جایی که بهانهای برای شروع اعتراض و اغتشاشات شد. اعتراض هایی که برای تورم، گرانی ، معیشت، سومدیریت و… بود که البته همه مسوولان نظام از بالاترین تا پایین ترین سطح، این اعتراض ها را حق مردم دانستند، به سوی حجاب رفت و این بار دستاویزی برای بحران آفرینی شد تا جان و آبروی عدهای در معرض خطر قرار گیرد و نهضت زن.زندگی. آزادی رقم بخورد.
بحران سیاسی شدن
در حالی حجاب یک واقعیت فرهنگی انکار ناپذیر است که از نگاه فرهنگی به رویکرد سیاسی تبدیل شده است. بسیاری از کسانی که به دنبال مطرح کردن بحث حجاب هستند، بیش از آنکه بدنبال رویکردها و تبعات اصلی آن که همانا عفت عمومی، پاکدامنی، مدیریت چالشها به ویژه برای زنان و رفع بحرانهاست، باشند، به دنبال حاشیه سازی، دشمن تراشی، فاصله انداختن در بین آحاد جامعه و بدبین کردن مردم به نظام بوده و هستند، رفتارهایی که چالش آفرین شده است. واقعیت این است که حجاب مدتهاست با بازیهای سیاسی گره خورده و ملعبه سیاسیونی شده که حرفی برای گفتن ندارند. این افراد چنان موضع گیری های طالبانی دارند که همه چیز را به هم می زند که البته وجود این حرفها و رویکردها باعث شده که از مسیر اصلی دور شویم.
ضرورت قانون شفاف
از جمله انتقادهایی که نسبت به بحث حجاب صورت گرفته و می گیرد، نبود قانون شفاف و روشن است. به همین دلیل برای آنکه برخوردهای احساسی و رفتارهای غیرمنطقی از بحث حجاب برداشته شود، قانون عفاف و حجاب به مجلس ارایه و پس از کش و قوس های فراوان و رفت و آمدهای بسیار بین مجلس، شورای نگهبان و مجمع تشخیص، به تصویب رسید که البته همچنان در بحث ابلاغ و اجرا با مشکل روبرو است.
نبود تعریف از حجاب
اکنون این سوال پیش میآید که آیا حجاب مصداق عفاف است و اگر کسی توجه جدی به حجاب ندارد، عفت هم ندارد؟ بی شک به کار بردن عنوان عفاف در کنار حجاب در قانون، دادن بهانه به دست کسانی است که منتظر فرصت برای تخریب هستند. باید بپذیریم بزرگترین چالشی که نظام را تهدید میکند، نبودن تعریف درست از حجاب است. در حالی که بیش از 90 درصد ادارات مانتو، روسری و مقنعه را به عنوان پوشش تعریف و تایید کرده اند، در برخی از ادارات یا اماکن، از ورود زنانی که مانتو و روسری دارند، جلوگیری میشود.
توانمندی انکار ناپذیر زنان
این رفتارهای سلیقه ای با زنان در حالی صورت می گیرد که زنان در پستها و جایگاههای متفاوت از کارگر خدماتی تا مدیر ارشد، با مانتو، روسری و مقنعه بدون هیچ مشکلی بر سر کار حاضر میشوند. مهمتر آنکه این زنان در انجام وظایف محوله بسیار خوش درخشیده و نه تنها مشکلی ندارند، بلکه ارباب رجوع از پاسخگویی، توانمندی و عملکرد آنان رضایت دارند. متاسفانه به اندازهای علیه زنان موضعگیری های مغرضانه و رفتارهای سلیقه ای می شود که جرات روابط عمومی مناسب را نیز ندارند، زیرا هر لحظه امکان دارد پاسخگویی و ارتباط سالم اداری از سوی زنان، با موضعگیریهای مغرضانه افراد تندرو روبرو شود.
تفاوت بین نظافت با ولنگاری
از مهمترین واقعیتهای تاسف باری که باید در نظر گرفت، تفاوت نگذاشتن بین نظافت با ولنگاری است. زنان به دلیل شرایط جسمانی، شخصیت و جایگاهی که خداوند برای آنان در نظر گرفته، باید بسیار بسیار بیشتر از مردان به وضعیت ظاهری خود توجه داشته باشند، اما این توجه به وضعیت ظاهری، از منظر تندروها پذیرفته نیست، تندروهایی که ترجیح میدهند زنان در بدترین شرایط ظاهری باشند تا مبادا جلب توجه کنند. بارها از سوی تندروها مطرح شده که زنان حق استفاده از عطر و پوشش مناسب را ندارند، زیرا باعث جلب توجه می شوند که تصور چنین شرایطی آن هم در گرمای تابستان نه تنها غیر قابل تصور بلکه وحشتناک است.
چالش زیاده روی
البته باید بین زیادهروی و رفتار منطقی تفاوت قائل شویم. زنانی هستند که در محیط کار رفتارهای نامناسبی دارند و آنقدر زیاده روی میکنند که بهانه بدست تندروها می دهند تا علیه زنان موضع گیری کنند. هنگامی که خانمی چادری با پوشش کامل به مدیرش میگوید “دیشب خواب شما را دیدم” ، “در فلان میهمانی به یاد شما بودم” ، “همیشه ذکر خیر شماست” یا شوخیها، خندهها و رفتارهایی می کند که همه چیز را زیر سوال میبرد، آیا ذهنیت منفی ایجاد نمیکند؟ چگونه میتوان در مورد این زنان به ویژه آنکه چادری باشند، اظهار نظر کرد؟ آیا میتوان به واسطه سر کردن چادر، هر رفتار، گفتار و کرداری را انجام داد؟
تعیین عفاف با ظاهر
براستی چه دلیلی دارد که چادر را ملاک عفاف قرار دهیم؟ باید بپذیریم که نباید برای زنان عفاف و حجاب را مبتنی بر ظاهر تعیین کنیم. زنان چادری و محجبه بسیاری هستند که برای موفق شدن، از زن بودن خودشان سواستفاده میکنند. کافیست نگاهی به برخی زنان چادر به سر بیندازیم تا متوجه شویم که چادر برای آنان وسیلهای شده تا هر اقدامی را انجام دهند و هیچکس نتواند از آنان بازخواست کند. اگر به ارتباطات نامشروع برخی زنان با برخی مسوولان از نمایندگان مجلس تا روحانیون و… که علنی هم شده، توجه کنیم، می بینیم که تمامی آنها نه تنها محجبه بلکه چادری بوده اند، به همین دلیل نمی توان برای حجاب و عفاف حکم قطعی صادر کرد و همانگونه که نمی توان به تخریب زنان چادری پرداخت و باید احترام ویژه ای برای آنان قایل بود، باید برای زنان غیر چادری نیز احترام قایل بود.
از هم پاشیدن خانواده
به خاطر می آورم خانم سرپرست خانواری با چادر و پوشش کامل، در دبیرخانه یکی از ادارات به واسطه آنکه سرپرست خانواده است جذب شده بود. این خانم که نه بدلیل توانمندی، بلکه از روی ترحم و کمک به تامین معیشت فرزندانش جذب شده بود، با مدیر آن اداره ارتباط برقرار میکند و کانون خانواده آقای مدیر را از هم میپاشد تا خود را جایگزین کند. به راستی این چادر و حجاب که عفاف واقعی پشت آن نیست، چه معنا و مفهومی دارد؟
سواستفاده از چادر
در خیابانی دو خانم در دو خودرو رانندگی میکنند. در سر تقاطع بحثشان میشود و خانم چادری که حق تقدم با او نبوده، با اعتراض مردمی که راهشان را بسته بود، مجبور میشود عقب برود. این خانم در حضور دیگران، خانم مانتویی را تهدید میکند که “عواقب کارت را بزودی می بینی”. یک ساعت بعد برای خانم مانتویی برای اولین بار پیام کشف حجاب در خودرو می آید و تا توقیف خودرو ادامه می یابد. نتیجه این رفتار آن است که وقتی ملاکها مشخص نباشد، همه چیز به هم میریزد. هنگامی که عفاف را به حجاب پیوند میزنیم و حجاب را چادر تعریف میکنیم، باید منتظر مواردی بسیار بدتر، سختتر و جدیتر از اینها باشیم.
چادرهای اجاره ای
متاسفانه در بسیاری از اماکن، ورود زنان با مانتو ممنوع است، اما بدلیل آنکه نمی توانند مانع ورود زنان چادری به امکان شوند، چادرهایی گذاشتهاند که به زنان مانتویی برای ورود میدهند، رفتاری که توهین آشکار به ماهیت زنان است. اما این اول راه است و فاجعه بزرگتری بدنبال دارد. در قالب این رفتار خانمی وارد آن محل میشود، چادر را به سر میکند و پس از آنکه کارش را انجام داد، برمیگرداند. اما همان چادر را به خانم دیگری میدهند که با این رفتار بیماریهای بسیاری از پوستی تا ویروسی و انواع دیگر بین زنان و البته جامعه منتقل میشود.
قانون یک بام و دو هوا
سوال اینجاست که بدون مانتو چه اتفاقی در ادارات و اماکن می افتد که با سرکردن چادر آن هم چادرهای آلوده، می خواهند از بروز آنها جلوگیری کنند؟ بدتر آنکه چگونه امکان دارد در یک کشور، قانون “یک بام و دو هوا” حاکم باشد؟ چگونه امکان دارد زنان بتوانند به اداره یا ساختمانی با مانتو وارد شوند و در چند ساختمان یا خیابان آن طرفتر، زنان حق ورود با مانتو را نداشته و مجبور بشوند چادرهای دردسرساز به سر کنند؟