Search

وقتی زن در تاریکی نور می شود

به گزارش پول نیوز ، مادر، تو خورشیدی که هر روز بر وجودم می‌تابی، با مهرت جهان را رنگین می‌سازی،  اما نمی خوابی …، هر خنده‌ات شکوفه می‌شود در دلم، با تو زندگی شاد است، با تو دنیا جاودان است…

هر چه فکر کردم نتوانستم از کجا شروع کنم که در وصف مادر بگنجد؛ تنها واژه‌ای که می‌تواند بخشی از عظمت او را نشان دهد «عشق» است، عشقی که درونش مهربانی، ایثار، صبر، همدلی و توانایی حضور در هزار نقش همزمان نهفته است. زن ستون خانه و ملکه‌ای است که زندگی مرد و فرزند را با مهرش شکل می‌دهد. اوست که مرد را از دامن خود به اوج می‌رساند و خود در سکوت، قدرتمند و مقاوم می‌ایستد.

زن یعنی همراهی؛ یعنی هم‌قدم بودن در شادی و سختی. وقتی زن لحظه‌به‌لحظه کنار همسرش، دوش‌به‌دوش، قدم‌به‌قدم می‌ایستد، مرد را پادشاه می‌کند و خودش ملکه‌ اوست؛ ملکه‌ای که اگر لازم باشد، سپر می‌شود، سیبل می‌شود تا مبادا خاری به پای مردش برود. این عشق واقعی است؛ عشقی که در عمل معنا پیدا می‌کند، نه در کلمات و در وصف نمی گنجد.

زن یعنی سکوت، یعنی شنیدن صدا، یعنی هماهنگ شدن یعنی وقتی همسرت را دوست داری، باید علاقه‌ها و خواسته‌هایش را نیز دوست بداری و به آن احترام بگذاری. یکجا خواندم: «اگر مردت را واقعا دوست داشته باشی، حتی به خاطر خطا او رهایش نمی‌کنی و او را می‌بخشی!» کاش زن‌ها این واژه را قبل از اینکه دیر شود و تجربه کنند، در این روز مبارک و برای همیشه بفهمند: بخشش بزرگ‌ترین موهبتی است که خداوند می‌تواند به بنده‌اش هدیه دهد، و زنانی که روحیه بخشش دارند، عموماً زن‌های دلیر، موفق و تأثیرگذارتری هستند. بخشش، نیرویی است که خانه را آرام، خانواده را پایدار و زندگی را پرنور می‌کند.

خاطره‌ای شیرین که همیشه لبخند بر لبم می آورد، مربوط به پدرم است. از آنجا که نوهٔ اول پدری هستم، هر سال پدرم به پاسداشت مقام والای زن، هدیه‌ای بسیار ارزشمند و به‌یادماندنی به من می‌دهد. امسال اما از او دورم و فاصله را حس می‌کنم. امشب اما سورپرایزم کرد؛ اولین کسی که زنگ زد و تبریک گفت، ابوی عزیزم بود. وقتی صدایش را شنیدم، دلگرمی و مهربانی او آنقدر آرامش بخش بود که تمام دوری‌ها و فاصله‌ها محو شد. آن لحظه، دوباره فهمیدم چقدر زن بودن و عشق مادرانه و خانوادگی، زندگی را با شکوه و شادی می‌کند.

و البته خاطره‌ای که از کودکی‌ام مانده نیز هنوز در ذهنم زنده است: شبی زمستانی، برق رفته بود، تاریکی همه‌جا را پوشانده بود و من که کودک بودم، دست مادرم را گرفتم. او با وجود اینکه خودش هم سردش بود، مرا در آغوش گرفت و گفت: «تا من هستم، نترس؛ دنیا نمی‌تواند کاری با تو کند.» شمع کوچک که خاموش شد، صدای مادر خانه را روشن کرد؛ با قصه‌هایی از زنان بزرگ، زنانی که همیشه اول به دیگران فکر می‌کنند. امروز می‌دانم امنیت واقعی، روشنایی چراغ نیست؛ امنیت یعنی حضور زنی که با عشقش نور می‌تاباند.

وقتی زن مادر می‌شود، جهان را دوباره زندگی می‌کند؛ یک‌بار برای خودش و یک‌بار برای فرزندش. وقتی همسر می‌شود، قلبش را تقسیم می‌کند؛ نیمی برای خودش، نیمی دیگر برای مردی که امید و آمالش را به او سپرده است. و شگفت آور این است که هرچه بیشتر می‌بخشد، خسته نمی‌شود؛ گویی خستگی در قاموس زنان معنا ندارد.

زن تنها یک نقش یا یک تاریخ تقویمی نیست؛ فرصتی است برای مکث کردن، برای فکر کردن و برای قدردانی از زنانی که در زندگی ما نقش دارند. زنانی که با مهر و حضورشان، زندگی را سرپا نگه می‌دارند. چه بسیار زنانی که گمنام و بی‌صدا کنار ما ایستاده‌اند و اگر نبودند، جهان ما فرو می‌ریخت.

بیشتر بخوانید: هنر دانشجویی و رویاهای پدرم

امروز این یادداشت نه فقط برای زنان حاضر، که برای مادران آسمانی است؛ برای آنان که هرچند جسمشان کنار ما نیست، اما دعا و یادشان هنوز پرهای فرشته‌وار بر زندگی ماست. برای مادربزرگی که سیمرغ خانواده بود؛ زنی که اگرچه پرواز کرد، اما مهرش هنوز سقف خانه و قلب ما را نگه داشته است.

روز زن، روز همه ملکه‌هایی است که مردان را پادشاه می‌کنند و جهان را زیباتر. چه افتخاری از این بالاتر که انسان فرزند چنین عشق‌هایی باشد، و چه شادی‌ای از این بالاتر که هنوز مهر پدر و خاطره‌ مادر، زندگی را شیرین و شاد می‌کند

این یادداشتم را تقدیم می‌کنم به روح مادربزرگِ نازنینم، بانوی بزرگِ ایران‌زمینم؛ تو که بهترینم بودی و همیشه در آسمانِ دلم می‌درخشی، روحت شاد، آسمانی من! / فاتحه و صلوات…

اشتراک‌گذاری

لینک کوتاه:

روز دانشجو.
روز بیمه
آخرین اخبار