به گزارش پول نیوز، « …من و رفقايم محال است آلت دست آن ها (دشمنان) بشويم. عاري از شرف مي دانم کسي را که حقوق حاکميت و استقلال مملکت را، هديه شغل و مقام کند. من استقلال ايران را خواهانم و بقاي اعتبارات کشور را طالبم. آسايش ايراني و همه ابناي بشر را بدون تفاوت دين و مذهب شايقم. ما به شرافت زيسته ايم و با شرافت مراحل انقلابي را طي کرده ايم و با شرافت خواهيم مرد…» (بخشي از صحبت هاي سردار در خصوص مبارزه اش)
برنا:
“ميرزا يونس” يا همان “ميرزا کوچک” فرزند ميرزا بزرگ سال 1259 در رشت متولد شد. مقدمات علوم ديني را در روزهاي کودکي در مدرسه حاجي حسن و مدرسه جامعه صالح آباد رشت فرا گرفت.
سال 1286 بود که در گيلان به آزادي خواهان پيوست و براي سرکوبي محمدعلي شاه روانه تهران شد.
با اوج گيري نهضت مشروطه در تهران، شماري از آزادي خواهان رشت کانوني به نام «مجلس اتّحاد» تشکيل داده و افرادي به عنوان فدايي گرد آوردند. ميرزا کوچک خان که در آن دوران يک طلبه بود و افکار آزادي خواهانه داشت به «مجلس اتحاد» پيوست.
سال 1289 ترکمن صحرا نبردي ميان آزادي خواهان و نيروهاي طرفدار محمدعلي شاه درگرفت. سردار در اين نبرد زخمي و چندي در بادکوبه در يک بيمارستان بستري شد.
اما در سال 1294 «مجلس اتّحاد» جاي خود را به «هيأت اتّحاد اسلام» شامل يک گروه هفده نفري داد. بيشتر افراد اين گروه روحاني و ميرزا کوچک خان عضو مؤثّر آن بود. هدف اين هيأت خدمت به اسلام و ايران عنوان شد.
چندي بعد ميرزا کوچک خان رهبري هيأت را بر عهده گرفت. پس از اشغال شمال ايران از سوي روسيه تزاري، «هيأت اتّحاد اسلام» به مبارزه با ارتش تزار پرداخته و يک گروه مسلح به عنوان فدايي تشکيل داد.
هيأت اتحاد اسلام، پس از آن به کميته اتحاد اسلام تبديل شد و اعضاي آن به 27 نفر افزايش يافتند. تا پايان سال 1296 شمسي، بخش وسيعي از گيلان و قسمتي از مازندران، طارم، آستارا، طالش، کجور و تنکابن زير نفوذ کميته درآمد. اين کميته به نام «نهضت جنگل» و «حزب جنگل» هم مشهور شده است.
خرداد 1297 نيروي «کلنل پيچرا خوف» افسر روسي که قصد بازگشت از ايران را داشت با «ژنرال دانسترويل» انگليسي که او نيز مي خواست از طريق انزلي به بادکوبه برود هم پيمان شدند و نيروهاي روسي در منجيل با فداييان «کميته اتحاد اسلام» به نبرد پرداختند، در حالي که زره پوش ها و هواپيماهاي انگليس هم براي کمک به او به حرکت درآمده بودند.
در اين ميان نيروي «کميته اتحاد اسلام» رشت را تصرف کرد، امّا پس از ده روز نيروهاي انگليسي به کمک زره پوش ها و هواپيماها رشت را تسخير نمودند. در 27 مرداد 1297 ميان نمايندگان «کميته اتحاد اسلام» با نمايندگان انگليس در رشت قراردادي امضا شد.
امضاي اين قرارداد اختلاف نظر پديد آورد و اين اختلاف تا آن جا پيش رفت که ميرزا کوچک خان به ناچار انحلال «کميته اتحاد اسلام» را اعلام کرد و خود «کميته انقلابي گيلان» را تشکيل داد. برخي از سران کميته اتحاد اسلام کناره گيري کرده و بعضي از افراد تندرو در «کميته انقلابي گيلان» عضويت شدند.
جنگلي ها در دوران تزارها قيام خود را آغاز و به مخالفت با آنان پرداختند، امّا در آغاز پيروزي انقلاب اکتبر، روابط جنگلي ها با روس ها خوب شد. پس از چندي روس ها سياست خود را تغيير و از حمايت نهضت جنگل دست کشيده و سرانجام به آن خيانت کردند.
در 28 ارديبهشت 1299 شمسي، ارتش سرخ تحت عنوان سرکوبي به اصطلاح ضدّ انقلابيون وارد بنادر انزلي و غازيان شد. نهضت جنگل که حضور نيروهاي بيگانه در خاک کشور برايش قابل تحمل نبود و حضور آنان را به زيان استقلال ايران مي ديد، اسماعيل آقا جنگلي خواهرزاده ميرزا را به عنوان نماينده به ديدار فرمانده ارتش سرخ فرستاد. وي قبل از هر سخني سراغ ميرزا را گرفت و تمايل شديد خود را براي ديدار با او اعلام کرد. بنابراين ميرزا در رأس هيأتي به انزلي رفت و در آن جا با فرمانده ارتش سرخ ديدار و مذاکره کرد و نسبت به چند موضوع توافق کلي حاصل شد.
پس از توافق جنگلي ها با روس ها، سران نهضت به رشت آمدند و در اين شهر اعلام حکومت جمهوري کردند. آنان ضمن انتشار اعلاميه اي با عنوان «فرياد ملت مظلوم ايران از حلقوم فداييان جنگل» به مفاسد دستگاه حاکمه ايران و جنايات انگليسي ها اشاره کردند. و در پايان نظريات خود را به شرح ذيل اعلام داشتند:
جمعيت انقلاب سرخ ايران، اصول سلطنت را ملغي کرده، جمهوري را رسماً اعلام مي نمايد. حکومت موقت جمهوري، حفاظت جان و مال عموم اهالي را به عهده مي گيرد.
هر نوع معاهده و قراردادي را که قديماً و جديداً با هر دولتي منعقد شده است، لغو و باطل مي شناسد.
حکومت موقت جمهوري، همه ي اقوام بشر را يکي دانسته، تساوي حقوق درباره ي آنان قائل است و حفظ شعاير اسلامي را از فرايض مي داند.
پس از ورود ارتش سرخ به ايران، چند تن از اعضاي حزب کمونيستي عدالت باکو نيز از روسيه وارد گيلان شدند. اين افراد در رشت دست به تشکيل حزبي به نام «عدالت» زدند و رفته رفته، ضمن برگزاري اجتماعات و سخنراني ها، عملاً موارد توافق شده ميان جنگلي ها و روس ها را زير پا گذاشتند و تبليغاتي را عليه ميرزا آغاز کردند.
ميرزا در تير 1299 معترضانه رشت را ترک کرد و اعلام کرد تا زماني که حزب عدالت از کارهاي خلاف و حمله به اسلام و تبليغ کمونيسم دست بر ندارد به رشت باز نخواهد گشت. به دنبال اين حادثه اعضاي حزب عدالت که بعضي از آنان چون احسان الله خان و خالو قربان قبلاً از دوستان نزديک ميرزا بودند، درصدد بر آمدند کودتايي را انجام دهند که طرح آن را قبلاًٌ ريخته بودند.
نقشه کودتا اين بود که ميرزا يا بايد کشته شود و يا دستگير و از رهبري انقلاب کنار رود. ميرزا که تا حدي از هدف اعضاي حزب و نقشه خائنانه آنان مطلع شده بود، به جنگل رفت و در اين درگيري ها بسياري از جنگلي ها دستگير يا کشته شدند.
پس از تسليم خالو قربان، نيروهاي دولتي وارد رشت شدند و چون مذاکرات صلح با جنگلي ها به نتيجه نرسيد، نيروهاي دولتي به تعقيب جنگلي ها پرداختند. برخي از نيروها متفرق، برخي تسليم و تعدادي نيز کشته شدند.
با چنين وضع سخت و دردناکي ميرزا در سرماي شديد زمستان از همسرش خداحافظي کرد و در اعماق جنگل عقب نشست تا بتواند نيروهاي پراکنده را در فرصت مناسب جمع آوري و سازماندهي کند. امّا در اثر سرما مرگ به سراغش مي آيد. روزنامه جنگل ارگان نهضت درباره هدف نهضت چنين نوشته است:
«ما قبل از هر چيز طرفدار استقلال مملکت ايرانيم. استقلال به تمام معناي کلمه، يعني بدون اندک مداخله هيچ دولت اجنبي، [و طرفدار] اصلاحات اساسي مملکت و رفع فساد تشکيلاتي دولتي، که هر چه بر سرايران آمده از فساد تشکيلات است. ما طرفدار يگانگي عموم مسلمانانيم. اين است نظريات ما که تمام ايرانيان را دعوت به هم صدايي کرده، خواستار مساعدتيم.»