به گزارش پول نیوز ، سیاست مداران اغلب در جامعه و اجتماع به عنوان افرادی مکار و منفور شناخته میشوند و نسبت به چهره اجتماعی آنان همواره یک نگاه نامناسبی وجود دارد. اما این سیاستی که در آن افراد شخصیت منفی پیدا میکنند و مردم نیز از آنها به بدی یاد میکنند، سیاستی نیست که برای مردم باشد و در جهت رفع ناملایمات و مشکلات اجتماعی و سیاسی باشد.
در سیاست هم امام خمینی به یک چهره مشهور تبدیل میشود و هم هیتلر و موسولینی؛ اما میان این دو دسته، تفاوت بسیار است، یکی برخاسته از سیاست دینی و اسلامی است و دیگری برخاسته از سیاست حیله و مکر.
سیاست را میتوان در سادهترین منظر، تدبیر و سامان دهی جامعه و ارتقای جامعه دانست. اما سیاستمداری که خالصانه برای مردم و رفع مشکلات آنان عمل کند، نه تنها منفور نیست بلکه محبوب و مقتدر نیز هست. سیاستمداری که در یک جهت گیری الهی و مردمی و انقلابی و جهادی قرار گیرد و هدفش نیز الهی و رضای خداوندی باشد، در هر کجای دنیا هم که باشد مورد احترام است. وقتی که کار برای مردم باشد و نه پیش بردن منافع یک حزب و دسته خاص، آن موقع است که سامان جامعه در تمامی امور و ابعاد شکل میگیرد و مدینه فاضلهای تشکیل میشود.
میتوان از جهتی یک چهره سیاسی بود و از جهتی هم یک الگو برای اخلاق و مدیریت کشور. سیاستمداری که مردمی بودن را سرلوحه کار خود قرار دهد و بر اساس عدالت محوری و اخلاق و با عزم ملی و مدیریت جهادی و ساده زیستی، کار خود را پیش ببرد میتواند برای پیشرفت کشور موثر باشد. شهید ابراهیم رئیسی را میتوان یکی از مصادیق این نوع سیاستمداران دانست که ایشان نیز عزم راسخی برای پیشرفت کشور داشت و عاقبت جان خودشان را بر اثر این تلاشها گذاشت.
شاید بتوان گفت که مهمترین عملی که ایشان انجام داد و در ذهنهای همه افراد به یادگار ماند، مسئولیت و ریاست قوه مجریه باشد.
چنانچه بخواهیم در مورد دولت سیزدهم و شخصیت شهید رئیسی به ذکر نکاتی بپردازیم، میتوان از ۳ نکته و مبحث مهم نام برد:
نکته اول ایجاد تراز جدید حکمرانی و نصاب جدید از مدیرت است که مقام معظم رهبری در دیدار با رئیسجمهور و اعضای هیأت دولت در شهریور ۱۴۰۲ فرمودند: «اگر چنانچه رضای الهی را در نظر داشته باشیم؛ مراقب هستیم کسی را که شایسته است سر کار بگذاریم، نه آن کسی را که با ما رفیق است، با ما دوست است، به خاطر دوستی، بدون صلاحیّت. خصوصیّت رضای الهی این است.»
بله هنگامی که سیاست اسلامی باشد، نظام شایسته سالاری نیز میشود یک دستور العمل مهم و ویژه برای همه ساختارها و سازمانهای در حکومت اسلامی و همین میشود که رهبری از دولت سیزدهم تقدیر و تمجیدی میکنند.
نکته دوم که از ویژگیهای مهم دولت سیزدهم بود، ایجاد یک دیپلماسی متوازن در سیاست خارجی کشور و تعامل هوشمندانه با دیگر کشورها و گره نزدن کار کشور به مذاکره است که به نوعی تحریمها به فرصتها بدل بشود. در دوره شهید رئیسی ارتباطات خارجی و دیپلماسی ایران میان کشورهای آفریقایی و سازمانهای خارجی نیز برقرار شد.
در واقع دولت سیزدهم به جای تمرکز و معطوف کردن توان و ظرفیت دستگاه سیاست خارجی کشور بر مذاکره و گفتگوی بی نتیجه با غرب، سیاست خارجی متوازن مبتنی بر همگرایی و چندجانبهگرایی را در دستور کار خود قرار داد و حتی به مسائل منطقهای، محور مقاومت و تقویت و انسجام و هماهنگی درونی آن پرداخت. همکاریهای جامع با عراق و ترکیه و احیای روابط با عربستان سعودی و گفتگویهای جامع با دیگر کشورها نیز در دستور کار دولت قرار گرفت.
نکته سوم مدیریت سیاسی از حیث تأکید بر مردم مداری است که دولت سیزدهم در این مبحث نیز کارهای خوبی را به عمل آورد. یکی از آنها حضور در بین مردم و مواجههی مستقیم با مشکلات مردم بود و این مورد مهم در ادبیات رهبران انقلاب نیز یافت میشود که همینکه خود مسئولین بین مردم میروند، از مردم میشنوند، پای سخنان و بیان مشکلات و دغدغههای مردم قرار میگیرند و به آنها پاسخ میدهند، این کار و حرکت را در جامعه اسلامی خیلی پیش میبرد، این کار بسیار مفیدی است. از چند جهت مفید است؛ یکی این است که مسئولین اطّلاعات دستِاوّل پیدا میکنند. ارتباط نزدیک و متواضعانه و صمیمی با مردم؛ این خیلی مهم است. مسئولین نیز چنین حقی ندارند که با مردم از جایگاه استعلاء و استکبار برخورد کنند و حرف بزنند؛ آنچه هست متعلّق به مردم است؛ اگر شأنی، شغلی، مقامی هم به آنها داده شده، اوّلاً مردم دادهاند، ثانیاً داده شده برای اینکه به مردم خدمت بکنند.
سادهزیستی و کاهش تشریفات در سلوک شخصی و حکومتی دولت، بخصوص شهید رئیسی، چیز مهم و قابل توجّهی بود. مواضع انقلابیای که در دولت گرفته میشد؛ روحیهی جهادیای که نشان داده میشد در بخشی از کارها؛ بهکارگیری جوانان در ردههای گوناگون مدیریّتی که بسیار امر مهمّی است، امر لازمی است و در دولت سیزدهم انجام گرفت است.
به نوعی میتوان سیاستمدار بود و شهید هم بود و این برای زمانی است که دولتمرد بتواند میان زندگی خود و مردم یک نسبتی برقرار کند. اینکه بداند با پول و سرمایه بیت المال به جایی رسیده است و برای مردم کار کردن را وظیفه خود بداند.