به گزارش پول نیوز، كارگردان اين فيلم «ماني حقيقي» است و بازيگراني به نام، چون محمدرضا فروتن، ترانه عليدوستي ، بهرام رادان و افسانه بايگان نقش هاي اصلي آن را ايفا مي كنند.
در اين فيلم مي بينيم كه مرتضي صفاري با بازي (محمدرضا فروتن) و مينا انتظام با بازي (ترانه عليدوستي) زن و شوهري هستند كه در آستانه جدايي از يكديگر قرار دارند. مرتضي زندگي به ظاهر مرفهي دارد و در كارش هم نيز مهندس موفقي است و يكي از كساني است كه خيلي از برج هاي سر به فلك كشيده تهران توسط او و همكارانش برافراشته شده… اما زندگي مشترك او با مينا در آستانه فروپاشي است و همين موضوع به يك نقطه بغرنج در زندگي آنان تبديل شده… از طرفي مينا به بهانه تحصيل در خارج از كشور و در حقيقت به دليل خستگي از زندگي ملال آورش با مرتضي و تجربه تنها ماندن مي خواهد به اين زندگي پايان دهد.
از اين رو به همسرش پيشنهاد مي دهد كه از هم جدا شوند… مرتضي هم به مينا پيشنهاد مي دهد با او زماني به دادگاه مي رود كه مينا براي دلخوشي مادر در حال مرگش عازم شمال شوند.
سپس مي بينيم كه مرتضي به خاطر بيماري مادرش، جدايي از همسرش و همچنين اشتباه در نقشه يكي از برج ها، فشار زيادي را بايد تحمل كند. در اين بين مينا متوجه بارداري خود مي شود از اين رو از خواهرش آذر با بازي (افسانه بايگان) كمك مي خواهد (بايد اشاره داشت، بايگان يكي از بهترين نقش آفريني هاي كارنامه هنري اش را در اين فيلم انجام داده است.) از ميانه هاي فيلم پاي علي رضوان با بازي(بهرام رادان) به داستان باز مي شود. اما علي كيست؟
پيش از ازدواج مينا با مرتضي، علي و مينا هر دو همكلاس بوده و هر دو دانشجوي مرتضي بوده اند، اما مينا از عشق او، باخبر نبود و اين راز، زماني فاش مي شود كه علي به آذر مي گويد: «با ازدواج آن دو، من درس و دانشگاه را رها كردم».
اگر بخواهيم به شكل كلي تري به اين داستان نظري داشته باشيم، بايد اينگونه عنوان كنيم «كه مينا و مرتضي پس از دو سال زندگي مشترك قصد جدايي از يكديگر را دارند اما بازگشت آذر خواهر مينا و حضور علي دوست قديمي مرتضي تصميم آنان را دچار تزلزل مي كند».
كنعان حكايتي دارد آشنا، حكايت تلاش و تكاپوي يك نفره براي مقابله با حصارهايي كه نتيجه نمي دهد… يا بايد نشست و به ديوارهاي پيش رونده خوش آمد گفت و يا بايد گذاشت و رفت، كه هر دو قصه را در كنعان مي بينيم… در اين فيلم «ترانه عليدوستي» هم در نقش يك زن 31 ساله نشان داد كه از چه پتانسيل بالايي در بازيگري برخوردار است و همچنين بازي خوب هميشگي بهرام رادان و محمدرضا فروتن…
آنچه كه در اين فيلم ذهن تماشاگر را به خود معطوف مي كند، اين كه در ابتدا تصورش اين است كه به دنبال چه مي گردد؟ آيا او گمگشته در داستان است؟ ولي هر چه فيلم جلوتر مي رود، نشان مي دهد كه زندگي مدرن و ماشيني امروز و مرفه بودن، تنها ويژگي شاخص براي يك زندگي نمي تواند باشد، از طرفي نمي خواهيم بگوييم كه ماديات در زندگي نقشي ندارد و كليشه اي صحبت كنيم.
اما بايد بدانيم هردوي آنان به نسبت خوب است، در اين فيلم مي بينيم كه مرتضي چنان گرم كارش است كه به كلي همسر جوان خود را فراموش مي كند (خيلي از مردان در جامعه امروزي همين گونه هستند، آناني كه خيلي كار دارند و در حال بيزينس هستند و يا عده اي كه كاردرست و پردرآمدي ندارند و به خاطر غرق شدن در مشكلات زندگي و تامين مايحتاج زندگي از صبح تا شب چنان غرق كارند كه از خانواده خود غافل مي مانند).
مينا همسر جوان مرتضي كه با عشق زندگي خود را آغاز كرده حالا مي بيند كه عشق آن دو فقط در چند ماه اول زندگي بوده و شوهرش ديگر براي حضور او اهميتي قائل نيست، او مي بيند كه زندگي براي هر دويشان عادي و يكنواخت شده (در خيلي از خانواده هاي امروزي اين مسائل بين زن و شوهر ها به خاطر همان دلايلي كه در بالا گفته شد وجود دارد و امري كتمان كردني نيست) بايد اغراق كرد داستان كنعان داستان خيلي از زوج هاي جوان امروزي است و همين مسئله تماشاگر سينما را به فكر فرو مي برد، اين تماشاگر گمگشته را… اما در نهايت به حكايت كنعان پي مي برد، حكايتي كه هر روزه در جامعه، خانواده هاي زيادي با آن دست و پنجه نرم مي كنند.
كنعان فيلمي است كه مي تواند الگوي خوبي براي خانواده هاي ايراني باشد، داستاني كه توسط اصغر فرهادي همان فيلم نامه نويس (چهارشنبه سوري) نگاشته شده و توسط مصطفي شايسته (هدايت فيلم ) تهيه شده است در پايان بايد اشاره داشت كه كنعان از آن دست آثاري است كه وظيفه دشواري در قبال ارتباط با تماشاگران گمگشته اش دارد، ولي در نهايت به يك نتيجه خوب در قبال زندگي شان مي ر سند. اين فيلم را ببينيد.