21 آذر 1403 - 22:08

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.
جستجو

خاطراتی که به برکت بانک صادرات ایران برای تمامی نسلها تکرار می شود

“سپهرکارت دانش آموزی” فرزند خلف “حساب پس انداز محصل”

به گزارش پول نیوز، “تجربه بانکداری 186 هزار دانش‌آموز با سپهرکارت دانش‌آموزی بانک صادرات ایران” تیتری که یک بار دیگر من را به دوران گذشته برد. شش ساله بودم و روزهای اول مدرسه را تجربه می کردم. روز 24 مهر 1347 سرکلاس نشسته بودم که خانمی با یک کیف وارد کلاس شد. کیفش را روی میز معلم گذاشت و خودش را چنین معرفی کرد. “من از طرف بانک صادرات ایران به مدرسه شما آمده ام. بانک صادرات برای دانش آموزان هدیه ای ویژه در نظر گرفته که من مامور هستم آن را به شما بدهم. دفترچه هایی با جلد آبی را بیرون آورد و نام دانش آموزان را پرسید. نام هر دانش آموزی که می پرسید، روی دفترچه می نوشت و به او می داد. نوبت به من رسید. هنوز با اعداد بیگانه بودم و مفهوم 100 را درک نمی کردم، اما دفترچه زیبایی بود. پس از آنکه نماینده بانک صادرات ایران به همه بچه ها یک دفترچه داد، اعلام کرد که این دفترچه پس انداز محصل بانک صادرات ایران است، خودمان 100 ریال به دانش آموزان هدیه کرده ایم و انتظار داریم شماها نیز هر ماه پول توجیبی هایتان را به جای قلک در این حساب پس انداز کنید.

در پوستم نمی گنجیدم. زنگ مدرسه بصدا درآمد و به تاخت بسوی خانه حرکت کردم. با مشت به در می کوبیدم، مادرم در را باز کرد و دفترچه را بدستش دادم. خدا بیامرزدش، باور نمی کرد بانک صادرات ایران بدون آنکه مرا بشناسد یا به شعبه مراجعه کنم، برایم حساب باز کرده است. عدد تقدیمی بانک صادرات هم چشمگیر بود و مادرم توضیح داد که چقدر ارزش دارد. آن زمان پول ارزش داشت. مانند امروز نبود که صبح از خواب بیدار شویم و ببینیم پول ملی باز هم بی ارزش شده است. مدتهاست پول آنقدر سریع بی ارزش می شود که مردم را شوکه می کند. دست در جیبت می بری و یک اسکناس 10 هزار تومانی بیرون می آوری و تصمیم می گیری با آن خرید کنی، به هر کجا می روی، مسخره ات می کنند، چرا که توقع زیادی از مدیریت اقتصادی کشورت داری.

نان دانه ای یک ریال و پول توجیبی روزانه من ده شاهی بود اما اگر مادرم از من رضایت داشت، یک ریال می داد، آخ که با آن می توانستم خیلی چیزها بخرم. با خودم می اندیشیدم که این 100 ریال تقدیمی بانک صادرات به من معادل 200 روز پول توجیبی مادرم به من است. دیگر لازم نبود پسر خوبی باشم تا به جای ده شاهی، یک ریال پول توجیبی بگیریم. می توانستم آن را از بانک بگیرم و مدتها سورچرانی کنم. مادرم که گویا ذهن خوانی کرده بود، مرا از رویاهایم بیرون کشید و گفت: از امروز پول توجیبی ات را بیشتر می کنم به شرط آنکه سرماه با هم به بانک برویم و برای آینده ات پس انداز کنی.

فردای آن روز به مدرسه رفتم و متوجه شدم مادر تمامی بچه ها مانند مادر من از دفترچه های پس انداز محصل شوکه شدند. اول ماه زمانی که برای واریز پول توجیبی ها به حساب پس اندازم به بانک رفتم، بسیاری از هم کلاسی هایم آنجا بودند، منظره جالبی بود. اولین بار با کمک مادرم 100 ریال به بانک بردم و خودم به صندوقدار تحویل دادم، صندوقدار با رویی خوش گفت، لازم نیست مبلغ زیادی باشد، می توانی 10 ریال هم به بانک بیاوری، اما دوست داشتم رقم های بزرگ به بانک ببرم.

چرخ زمانه بی رحم است و شرایطی رقم خورد که دیگر نمی توانستم پس انداز کنم. آخرین باری که دفترچه بدست به بانک صادرات رفتم، سال 1350 بود که جمع پس انداز و عیدی هایم را که 935 ریال شده بود، به بانک بردم و مانده حسابم به 1935 ریال رسید. چه پول قلمبه ای شده بود. اما دلم نمی آمد خرجش کنم. سخت ترین شرایط مالی را تجربه کردیم، اما مادرم اصرار داشت که این پول باید بماند، روزی آینده تو را متحول خواهد کرد.

مدتی است دست مهربان مادرم بر سرم نیست، اما هر چند وقت یک بار دفترچه پس انداز محصل بانک صادرات را بیرون می آورم و بار دیگر دوران دانش آموزی را مرور می کنم. افسوس می خورم که چرا اسیر بی ثباتی اقتصاد هستیم. چرا 100 ریالی که بانک صادرات با هدف فرهنگسازی پس انداز به من هدیه کرد و من پول توجیبی هایی که می توانستم رویاهای کودکی ام را برآورده کنم، پس انداز کردم، امروز بدین اندازه بی ارزش شده است؟

بر حسب وظیفه خبرنگاری، اخبار را مرور می کردم که تیتر “تجربه بانکداری 186 هزار دانش‌آموز با سپهرکارت دانش‌آموزی بانک صادرات ایران” مرا از خود بی خود کرد. بدون آنکه بدانم چه می کنم، به سراغ دفترچه حساب پس انداز محصل رفتم. به کلی از یاد برده بودم که چنین پول قلمبه ای دارم. یک بار دیگر به یاد دوران مدرسه، دانش آموزی، قلک، پس انداز و از همه مهمتر مادرم افتادم. خاطرات زیبایی که روح و روانم را به هم ریخت. نمی خواهم تملق بگویم، اما حالی که اکنون دارم، به برکت دفترچه ای است که مامور بانک صادرات ایران در 56 سال پیش پشت نیمکت کلاس اول ابتدایی بدستم داد.

همچنین بخوانید  بانک صادرات؛ حامی مطمئن تولیدکنندگان

​​اکنون احساس وظیفه می کنم، زیرا دانش‌آموزان و نوجوانان کشور با استفاده بیش از 186 هزار سپهرکارت دانش‌آموزی، بانکداری در بانک صادرات ایران را تجربه می‌کنند. باور داریم که اینان هم روزگاری سپهرکارت را بدست خواهند گرفت و یاد روزهای فراموش شده خواهند افتاد به شرط آنکه حافظ این حساب باشند.

بانک صادرات ایران اعلام کرده، دانش‌آموزان و نوجوانان در مجموعه سیاست‌های اعتباری بانک صادرات ایران جایگاه ویژه‌ای دارند و فرهنگ‌سازی و آموزش فعالیت‌های بانکی، پس‌انداز، قرض‌الحسنه و مدیریت دخل و خرج از سنین نوجوانی با محصول سپهرکارت دانش‌آموزی و حساب کوتاه‌مدت دانش‌آموزی در این بانک فراهم شده است.

بانک صادرات ایران با ارائه محصول سپهرکارت دانش‌آموزی در قالب حساب کوتاه مدت از مهرماه سال 1397، بالغ بر 186 هزار و 300 دانش‌آموز را به تجربه استفاده از خدمات بانکداری الکترونیک با استفاده از درگاه‌های متنوع این بانک تشویق کرده است. علاوه بر این، بیش از 26 هزار دانش‌آموز و نوجوان نیز با داشتن حساب قرض‌الحسنه پس‌انداز، مفاهیم ارزشمند قرض‌الحسنه و استفاده از ظرفیت‌های این حساب را برای ساختن آینده‌ای پربار مورد توجه دارند.

سپهرکارت دانش‌آموزی با اعطای 31 هزار تومان هدیه از طرف بانک صادرات ایران به مناسبت سال 1331 سال تأسیس بانک و پرداخت 69 هزار تومان توسط والدین دانش‌آموز و معرفی‌نامه مدرسه با مبلغ حداقل 100 هزار تومان برای دانش‌آموزان افتتاح می‌شود و دانش‌آموزان می‌توانند تا سقف یک میلیون تومان در هفته به طور مستقل با کارت بانکی به نام خود، خرید کنند و ضمن کسب تجربه بانکداری الکترونیک، از خودپردازهای بانک نیز وجه نقد دریافت کنند.

همه چیز مانند گذشته است. هدیه بانک صادرات در قالب حساب دانش آموزی به قوت خودش باقی است اما مزایا بسیار گسترش یافته است. اگر امروز پشت نیمکت کلاس اول بودم، بی شک هدیه بانک صادرات ایران را می پذیرفتم و همچون کودکی نوپا، بزرگش می کردم تا در آینده خاطراتم را تجدید کنم. چندین بار نوشته هایم را می خوانم، اما هر بار احساس می کنم تازگی بخصوصی دارد.

اشتراک‌گذاری

لینک کوتاه:

+مرکزی
 مرکزی
همچنین بخوانید
آخرین اخبار