به گزارش پول نیوز، ایران_ زن ميانسال كه پس از طلاق به دنبال تصاحب بيمه عمر و حقوق بازنشستگي پدرش بود، قرباني يك جنايت خانوادگي شد.
تحقيقات بازپرس و پليس جنايي كازرون براي افشاي راز اين جنايت خانوادگي از 20 فروردين 88، همزمان با مراجعه مردي به نام سينا آغاز شد.
وي كه بشدت مضطرب بود، به داديار ارجاع گفت: همسرم «نگار» ـ 46 ساله ـ صبح ديروز براي انجام كاري از خانه خارج شد اما ديگر بازنگشت. چند ساعت بعد وقتي متوجه غيبت ناگهاني اش شدم به جست وجو براي يافتن او پرداختم اما به نتيجه نرسيدم تا اين كه از همسايه ها شنيدم همسرم هنگام خروج از خانه به دست دو مرد جوان ناشناس با يك خودروي پرايد ربوده شده است. پس از بررسي مشخصاتي كه همسايه ها در اختيارم قرار داده بودند، مطمئن شدم آنها برادرزنم فرزاد 28 ساله و ميثم خواهرزاده 30 ساله اش بودند كه در شيراز زندگي مي كنند.
وي گفت: از آنجا كه برادران همسرم از چندي قبل با ما اختلافات شديد داشتند، حس مي كنم براي انتقام گيري همسرم را ربوده اند.
در پي اعلام اين شكايت، پرونده اي با دستور قاضي «ايزدي خواه» ـ دادستان و سرپرست دادسراي كازرون ـ به «عبدالله فرهي» ـ بازپرس شعبه دوم ـ سپرده شد.
بازپرس در نخستين گام شاكي را به دادسرا احضار كرد و درباره علت اختلاف زن ربوده شده و خانواده اش تحقيق كرد. مرد جوان نيز گفت: آنها به خاطر دريافت حقوق بازنشستگي پدر مرحوم شان با هم اختلاف داشتند چرا كه پدر همسرم پيش از مرگش وصيت كرده بود بيمه عمرش به پسرش فرزاد برسد. از طرف ديگر به دليل اين كه همسرم از شوهر اولش جدا شده و به عقد موقت من درآمده بود، به طور قانوني مي توانست از حق و حقوق بازنشستگي پدرش برخوردار شود.
همين مسئله نيز موجب بروز اختلاف هايي بين همسرم و برادرش شده بود تا جايي كه چند ماهي آنها به حالت قهر از هم بي خبر بودند. حالا هم فكر مي كنم او براي انتقام همسرم را ربوده است.
بازپرس پرونده پس از شنيدن حرف هاي شاكي، با آموزش هاي لازم از او خواست برادر و خواهرزاده همسرش را با ترفند به دادسرا بكشاند. سينا هم بلافاصله سراغ برادر همسرش رفت و از او خواست تا براي كمك به يافتن همسرش و برخي تحقيقات در دادسرا حضور يابد. بدين ترتيب، هر دو مظنون پرونده در حضور بازپرس تحت بازجويي قرار گرفتند اما منكر اطلاع از آدم ربايي شدند. در اين ميان بازپرس كه متوجه ضد و نقيض گويي هاي متهمان شده بود آنها را بازداشت كرد و از مأموران پليس آگاهي كازرون خواست دراين باره تحقيق كنند.
هنوز دو روز از بازداشت فرزاد و ميثم نگذشته بود كه هر دو در بازجويي هاي فني، تخصصي لب به اعتراف گشودند.
«فرزاد» در اين باره گفت: سال ها قبل «نگار» در حالي كه همسر و 4 فرزند داشت با «سينا» آشنا شد. مدتي بعد نيز به خاطر عشق شيطاني از همسرش جدا شد و به عقد موقت«سينا» درآمد. به همين خاطر «نگار» از چشم همه اعضاي خانواده افتاد. بنابراين همراه همسرش از شيراز به كازرون آمد.بعد هم با تماس تلفني اش تهديد كرد كه قصد دارد با مراجعه به اداره بيمه، حقوق بازنشستگي و بيمه عمر پدرمان را دريافت كند. حال آن كه طبق وصيتنامه پدرمان، قرار بود همه حقوق و بيمه عمر به من برسد. در اين ميان به دليل اين كه از خواهرم كينه به دل داشتم تصميم به قتلش گرفتم. بنابراين موضوع را با ميثم در ميان گذاشتم. او نيز قبول كرد كمكم كند.
هر دو به طرف «كازرون» حركت كرده و پس از پرس و جوهاي فراوان، خانه خواهرم را يافتيم. سپس مقابل در خانه اش كمين كرده و زماني كه از خانه بيرون آمد، او را به زور سوار كرديم. در ميانه راه در حالي كه بشدت سر و صدا مي كرد از ترس آبروريزي جلوي دهانش را گرفتيم كه او هم به خاطر مشكل تنفسي جان باخت.
ما كه بشدت ترسيده بوديم براي آن كه راز قتل فاش نشود، جسد «نگار» را در حوالي «كمارج» داخل چاهي انداختيم و آن را به آتش كشيديم. وقتي به خانه رفتيم اعضاي خانواده مان به رفتارهاي ما مشكوك شدند و بنابراين دوباره به سراغ جسد رفته و آن را از چاه بيرون كشيده و در بيابان رهايش كرديم.
وقتي دوباره به خانه رفتيم، شايعاتي شنيديم كه عده اي نگار را كشته اند و حالا هم مي خواهند خودشان را معرفي كنند. ما كه بشدت دچار عذاب وجدان شده بوديم تصميم گرفتيم كه خود را معرفي كنيم. اما وقتي مطمئن شديم كه اين موضوع شايعه است، دوباره به سراغ جسد رفتيم. بنابراين شبانه جسد سوخته را به كوه هاي شيراز برده و دفنش كرديم.
بدين ترتيب جسد با راهنمايي جنايتكاران كشف شد. متهمان نيز براي بازجويي هاي بيشتر با صدور قرار بازداشت موقت روانه زندان شدند.