به گزارش پول نیوز ، نام ایران با آیین های ماندگاری پیوند خورده و به مردم این آب و خاک در بین جهانیان جایگاه داده است. از چهارشنبه سوری تا عید نوروز و جشن های دیگر که همگی بیانگر شادی، اتحاد و همبستگی بین مردم است. یکی از این آیین ها، روز طبیعت است که در سیزدهمین روز سال برگزار می شود. اینکه این آیین ها چگونه شکل گرفته، اهمیتی ندارد، اما زیبایی هایی که در این روز رقم می خورد، به خاطراتی برای مردم در هر سن و با هر طرز تفکری تبدیل می شود.
در روزی که به دل طبیعت می رویم، باید قدردان طبیعت باشیم. کافی است به جمعیتی که بدون هیچ تکبر و ریا، زیراندازی پهن کرده و در کنار یکدیگر نشسته اند، نگاه کنیم تا تاثیرگذاری روز طبیعت را با تمام وجود حس کنیم. اگرچه فقیر و غنی در پارکها نیز مشاهده می شود، اما باعث آزار نمی شود. نگاهی به تنقلات و میوه هایی که خانواده ها مصرف می کنند، تا حدودی روشنگر است. هنگام ظهر نیز دود کباب از نوع گوشت و مرغ، فضا را نامناسب می کند و برای آنهایی که توان مالی لازم را ندارند، آزار جسمی و روحی برجای می گذارد.
با وجود تمام زیبایی های روز طبیعت، مشکلات فرهنگی آزار دهنده است. کندن شکل قلب که تیری از میان آن گذشته و نام هایی که بر بدنه درختان حک می شود، اگرچه به ظاهر ماندگاری خاطره برای کسانی است که این اقدام را انجام می دهند، اما در اصل بی فرهنگی کسانی را برای همیشه ثبت می کند که بدنه درختان را برای یادگاری زخمی می کنند.
معضل دیگر روشن کردن آتش است. افرادی که برای تهیه هیزم، شاخه درختان را می برند و آتش را روی چمن ها روشن می کنند، شاید به این رفتار نابخردانه افتخار کنند، اما اگر به نگاه عموم مردم که درک درستی از طبیعت دارند، توجه کنند، نگاه های تحقیر آمیز آنان را متوجه می شوند. بدتر آنکه این آتش را خاموش نمی کنند، رفتاری که باعث آتش سوزی های گسترده طبیعت شده است.
چالش دیگر تعرض به طبیعت است. افرادی که با خودرو وارد چمن می شوند یا کودکانی که دوچرخه سواری را روی چمن ها تجربه می کنند، بی شک درک درستی از طبیعت ندارند. همچنین شستن ماشین با آب رودخانه ها، بدترین کاری و جدی ترین زیانی است که طبیعت گردان به طبیعت می زنند.
اما این پایان فاجعه طبیعت گردان نیست. بیشتر فاجعه پس از پایان روز طبیعت اتفاق می افتد. زباله هایی که در طبیعت رها می شود، برای همیشه چهره طبیعت را زشت می کند. بطری های یک بار مصرف، کیسه های نایلونی، مانده مواد غذایی و بسیاری زباله های دیگر می تواند طبیعت را نابود کند. کافی است مردم بدانند یک کیسه زباله که در طبیعت رها می کنند، 500 سال طول می کشد تا نابود شود و در این مدت به اندازه کافی اثرات منفی برجای می گذارد. این در حالی است که اگر مردم همانطور که میوه، آجیل، غذا و تنقلات را با خود به طبیعت می آورند، زباله ها را نیز در یک کیسه با خود به زباله دان ببرند، هم طبیعت سالم می ماند و هم فرهنگ درست را به فرزندان خود می آموزند.
طبیعت به اندازه ای اهمیت دارد که تشکل های حامی طبیعت شکل گرفته و اعضای آن که بیشتر افراد تحصیل کرده هستند، تعطیلات خود را به حضور در طبیعت و جمع آوری زباله این تخریب گران طبیعت بی فرهنگ اختصاص می دهند.
نکته دیگر بحران هایی است که بی فرهنگ ها برای رفتگران و زحمتکشان پارکها و فضای سبز برجای می گذارند. در حالی روز طبیعت به پایان می رسد که بی فرهنگ های دردسرساز، زحمت دو چندانی برای اقشار زحمت کش بر جای می گذارند و باعث می شوند رفتگران ساعتهای بسیاری از شب را به جمع آوری زباله هایی اختصاص دهند که نتیجه خودخواهی و بی فرهنگی عده ای خاص بوده است.
باور کنیم که نیازی به این همه بحران آفرینی برای طبیعت نیست. می توان به جای کندن بخشی از تنه درخت، ساعتها به درخت خیره شد و از سبزی و طراوت آن لذت برد. می توان در روز طبیعت، شاخه درختان را نشکست و آتش نیفروخت و با غذایی ساده کنار یکدیگر بودن را تجربه کرد. می توان هنگام ترک طبیعت، لکه ننگ زباله را از خود برجای نگذاشت. می توان به طبیعت احترام گذاشت و در روز طبیعت به چهره طبیعت پنجه نکشید. زیرا می توان فریاد اعتراض طبیعت از انسانهای بی فرهنگ را شنید، فریادی که نشانگر قدرنشناسی است، به شرط آنکه درک و گوشی شنوا داشته باشیم.
بی شک مردمی که علیه طبیعت وارد جنگ شده اند، از دو حال خارج نیستند، یا از سر ناآگاهی تخریب می کنند که باید با اطلاع رسانی درست به وسیله رسانه ها، آنها را آگاه کرد، یا افراد لجبازی هستند که از سر عمد و بدلیل مشکلات روانی، به تحریب طبیعت می پردازند که لازم است آنها را با جریمه های سنگین وادار به احترام به طبیعت کرد.