به گزارش پول نیوز ، چراغ راهنمایی زرد شده و می بایست توقف کنیم، اما پایمان را روی پدال گاز فشار می دهیم و دستمان را روی بوق می گذاریم تا از چهارراه رد شویم و حتی از چراغ قرمز هم عبور می کنیم. در جمع با گوشی تلفن همراه بلند صحبت می کنیم و بدتر اینکه فیلم های فضای مجازی را با صدای بلند در جمع گوش می دهیم. در کتابخانه البته اگر گذرمان به آنجا بیفتد، نه تنها با صدای بلند صحبت می کنیم، بلکه خاطره و لطیفه می گوییم و قهقهه می زنیم. به نظافت شخصی اهمیت نمی دهیم و باعث آزار مردم می شویم. شیشه ماشینمان را پایین می آوریم و زباله ها را به بیرون پرتاب می کنیم. سفرمان باعث بحران جدی برای طبیعت می شود که یا زباله ها را در دشت و دریا رها می کنیم یا درخت های سبز را می شکنیم تا برای پختن کباب، آتش بزنیم و بدتر آنکه آتش را خاموش نمی کنیم و باعث آتش سوزی جنگل می شویم. برای خرید نان تا گرفتن کپی باید در صف بایستیم، اما نوبت را رعایت نمی کنیم تا سریعتر بکارمان برسیم و اینها بخش کوچکی از فاجعه آفرینی های مردم ماست.

از این صحنه ها بسیار خلق می کنیم تا آبرو ببریم، اشک هموطنانمان را در بیاوریم و دل بشکنیم. اما بدتر آنکه به این رفتارهایمان افتخار می کنیم و در جمع خاطره ها تعریف می کنیم. اینکه این رفتارهای هنجارشکنانه تا چه اندازه درست است، به فرهنگ باز می گردد، با این تفاوت که شاید درک درستی از فرهنگ نداریم. شاید نمی دانیم هر رفتاری که از خود نشان می دهیم، شخصیت و فرهنگ خانوادگی مان را در در بین مردم ترسیم می کنیم، رفتاری که به تمسخر و تحقیرمان منجر می شود.
هنگامی که به عقب برمی گردیم و عملکردمان را بررسی و نقد می کنیم، متوجه می شویم که درک درستی از فرهنگ نداریم و نمی دانیم بین فرهنگ شخصی و فرهنگ عمومی، تفاوت های بسیاری وجود دارد. البته در بسیاری از موارد می دانیم، اما حاضر به رعایت فرهنگ عمومی نمی شویم.
آنهایی که هنگام سفر، پوست تخمه، پوست میوه، ته مانده چای و… را از شیشه ماشین به بیرون پرتاب می کنند، آیا داخل خانه هایشان نیز چنین می کنند یا برای هر فرد ظرف جداگانه ای می گذارند تا آشتغال را در آن بریزند. هنگامی که با خودرو روی خط عابر پیاده توقف می کنیم، نمی دانیم تا چه اندازه به قوانین بی توجهی کرده ایم و نمی دانیم بی توجهی به قانون، مصداق بارز بی فرهنگی است.
براستی هنگامی که خودرو کناری قبل از خط کشی عابر پیاده توقف کرده و ما روی خط کشی ایستاده ایم و راه را برای پیاده ها بسته ایم، باور نداریم بین ما و خودرو کناری تفاوت فرهنگی بسیاری وجود دارد.
متاسفانه مردمان بسیاری را سراغ داریم که تفاوتی بین فرهنگ و زرنگی قایل نیستند. مردمانی که زشت ترین رفتارها را از خودشان نشان می دهند، حق دیگران را زیر پا می گذارند و حتی قانون شکنی می کنند و از آن با تیتر زرنگی یاد می کنند.
هنگامی که برای آوردن فرزندمان از مدرسه، نه تنها زیر تابلو توقف ممنوع می ایستیم، بلکه دوبله و سوبله توقف می کنیم و باعث راه بندان سنگین می شویم تا فرزندمان چند متر دورتر نیاید. اصرار داریم مقابل در ورودی مدرسه بایستیم در حالی که چند متر جلوتر جای پارک وجود دارد.
برای گرفتن آدرس، زحمت پیاده شدن از خودرو را به خودمان نمی دهیم. شیشه را پایین می آوریم و عابر پیاده یا مغازه داری را صدا می کنیم و انتظار داریم کنار ماشین ما بیایند و به سوال ما جواب بدهند. براستی چه تفاوتی بین من که پشت فرمان ماشین نشسته ام با فردی که در پیاده رو نشسته وجود دارد که من حاضر به پیاده شدن نیستم و انتظار دارم او برای پاسخ دادن به من مسیرش را تغییر بدهد؟
بیشتر بخوانید: نگران انقراض نسل حسین فهمیده
مشکل در نبود فرهنگ نیست، بلکه مشکل در ناآگاهی و اجرا نکردن فرهنگ است. در کشوری که ۱۸ دستگاه مستقیم و ۵۶ دستگاه و مرکز غیرمستقیم در فرهنگ فعال هستند، چرا این همه بی فرهنگی داریم؟ صداوسیما به عنوان متولی اصلی فرهنگ، چه کار می کند؟ کدام برنامه برای فرهنگسازی تولید کرده و تا چه اندازه در نهادینه کردن فرهنگ به رسالت خود عمل کرده است. چرا کسی بابت ضعف صداوسیما کنکاش نمی کند. در حالی که مردم از غذا خوردن تا لباس پوشیدن، رانندگی کردن، راه رفتن، حرف زدن و… مشکل دارند، صداوسیما کدام اقدام موثری انجام داده است؟ کدام سخنران به خودش زحمت بررسی مشکلات را داده و برای رفع مشکلات و فرهنگسازی پشت تریبون رفته است؟
تنها بودجه صداوسیما 35 هزار میلیارد تومان است و سازمانهای تبلیغاتی دیگر نیز عددهای نجومی می گیرند، بدون آنکه خروجی قابل دفاعی داشته باشند.
بدلیل اهمیتی که فرهنگ دارد، 14 آبان را روز فرهنگ عمومی نامگذاری کرده اند، اما قرار نیست این فقط یک نامگذاری ساده باشد، بلکه باید روز مطالبه گری باشد. باید تمامی دستگاههای فرهنگی را بازخواست و موظف به پاسخگویی کنیم. باید اینها که پول می گیرند و همواره فریادشان به آسمان بلند است که باید سهم بودجه های فرهنگی بیشتر شود، پاسخگو باشند. اینکه بدیوار پوستر بچسبانند و بنر آویزان کنند، کار فرهنگی نیست، کار فرهنگی باید خروجی داشته باشد، تاثیر بگذارد و تاثیراتش ملموس باشد. باید کار فرهنگی به تغییر منجر شود و تحول بیافریند، چیزی که دیده نمی شود. شاید هم متولیان فرهنگی کشور، درک درستی از فرهنگ ندارند و بی راهه می روند.




آژانس خلاقیت کوانتا