شروط سخت و آسان کنار هم ماندن

به گزارش پول نیوز ، از روزی که خداوند انسان را آفرید، همه چیز را بر پایه زوج گذاشت تا به جهانیان تفهیم کند تنها موجود واحد، خود اوست و هر چیزی به چیز دیگر و هر کسی به کس دیگر وابسته است. روزی که خداوند آدم را آفرید جمله “فتبارک الله احسن الخالقین” را جاری کرد. اما این اشرف مخلوقات نیز بی‌نیاز از همنشین هم صحبت و همدل نبود. به همین دلیل خداوند حوا را آفرید و مسوولیت سنگین ادامه نسل را به او سپرد تا آدم را کامل و البته وابسته کند. اما از همان ابتدا، چالش‌های جدی بین زوجی که می‌بایست کامل کننده یکدیگر باشند، کلید خورد و از زیاده خواهی تا بی‌توجهی و از عشق تا نفرت را رقم زد، روندی که با افزایش جمعیت بر روی کره زمین، شدت گرفت.

زیاده خواهی ها، کینه‌ها را به وجود آورد تا انتقام تعریف شود و به وحشتناک‌ترین روش‌های ممکن، از گذشته تا به حال اتفاق بیفتد. آمارهای ویرانگر در تمامی زمینه ها وحشتناک است. اگرچه وصال اتفاق می‌افتد، اما جدایی، زیبایی‌های وصال را ویران می‌کند. هرچند عشق و پیوند زیبایی‌های بسیاری دارد، اما آفت‌های متعددی آن را تهدید می‌کند که بدترین آنها، تنوع طلبی‌های بیمارگونه مبتنی بر هوس‌های مخرب است.

بسیاری از چالش‌های یک پیوند مقدس که به بحران تبدیل می‌شود و آرامش و آسایش را از خانواده می‌گیرد، از رفتار غیرمنطقی یکی از طرفین شروع می‌شود و هر چقدر ادامه پیدا کند، طرف دیگر را نیز به چالش می‌کشد، تا کانون گرم خانواده را به سرمایی کشنده تبدیل کند. در این شرایط هر کدام از طرفین تاثیرگذاری ویژه‌ای دارند و مهم‌ترین نقش را آن فردی ایفا می‌کند که درک درستی از اشتباه و کج روی طرف مقابل داشته باشد، به گذرا بودن آن ایمان بیاورد، لجبازی نکند و همچون سنگ صبور بر بال زمان سوار شود تا دوران تاریکی به سر آید و بار دیگر روشنی و زیبایی‌های همدلی خودنمایی کند.

آنچه در بسیاری از زوجین به فراموشی سپرده شده، گذشت است. در کمتر مواردی گذشت اتفاق می‌افتد که در نتیجه اشتباهات، عقده و عقده‌ها به کینه تبدیل می‌شود و در پایان آتش انتقام را در دل‌ها روشن می‌کند، انتقامی که طرفین هیچ حد و مرزی برای آن قائل نیستند و در بسیاری از موارد به پایین‌ترین و زشت ترین شکل ممکن بروز می‌کند. دستاورد این رفتار، فاصله و جدایی است، در صورتی که می‌توان به مقطعی بودن آن ایمان آورد و با هدف رسیدن به زیبایی های گذشته، تحمل کرد.

بی شک در همیشه بر روی یک پاشنه نمی‌چرخد و زمانی که ابرها کنار برود و بار دیگر خورشید صداقت، اعتماد و عشق بتابد، طرف مقابل متوجه اشتباه خود و گذشتی که از سوی طرف مقابل شامل حال او شده، می‌شود و بی‌شک در سریع‌ترین زمان ممکن به دنبال جبران آن برخواهد آمد.

مهمترین نکته‌ای که می‌تواند اثرگذاری ویژه‌ای داشته باشد، انتقاد پذیری است، اما مهمتر از آن، تلاش برای اصلاح است. باید چالش‌ها را شناخت، اشتباهات را پذیرفت و به سرعت برای رفع آنها اقدام کرد. در بسیاری از موارد، اشتباه یکی از طرفین، روح و روان طرف مقابل را می‌آزارد، ذهنش را مشغول می‌کند و آرامش او را می‌گیرد، اما باید به تعامل و گفتگو پرداخت و به جای شک، شفاف سازی کرد.

بی شک آنچه تحمل شرایط  خاص را سخت می کند، ناشی از رفتارهای یکی از طرفین و چیزی است که طرف دیگر در ذهن خود به درست یا غلط پرورانده است. در بسیاری از موارد، آنچه در ذهن مان می‌پرورانیم، بسیار بزرگتر و وحشتناک‌تر از آن چیزیست که واقع شده است. شاید بسیاری از اتفاقات آنقدر بزرگ نباشد که به خاطر آن، همه چیز را نابود کنیم.  مهم‌تر آنکه شاید ارزش گذشت و نادیده گرفتن را داشته باشد.

باید بپذیریم که اگر اتفاقی خاص در هر سطح و اندازه ای افتاده، ناشی از رفتارهای متقابل بوده است. زندگی آنقدر بالا و پایین دارد که هیچ یک از طرفین، هرگز نمی توانند در شرایط ایده‌آل قرار گیرند، اما حداقل هر کدام می‌توانند تمام تلاش خود را به عمل آورند تا شرایط ایده آل را برای خود و طرف مبابل رقم بزنند.

می‌توان برای اثبات علاقه و حتی قدرشناسی، شامی مفصل پخت، با عشق سفره چید و منتظر ورود طرف مقابل شد تا شوک آمیخته با عشق، صمیمیت، اعتماد، لذت در کنار هم بودن، همدلی و درک را نشان داد، اما سوال اینجاست که در مقابل چنین خدمت صادقانه بی‌منتی، طرف مقابل چه باید بکند؟ آیا او تنها یک مصرف کننده است یا باید به اشکال مختلف از این رفتار و از خود گذشتگی تقدیر کند تا نشان دهد شعور درک زیبایی‌های عشق را دارد؟

باید همواره این واقعیت زیبا را پذیرفت که زندگی یک تعامل دو طرفه است که هر کدام از طرفین، خواسته‌ها و تمایلات ویژه‌ای دارند. اما قرار نیست هر کدام بر میل و خواسته خود استوار باشند و اصرار کنند که طرف مقابل را مطیع خود کرده و حکمران بی چون و چرای یک رابطه دو طرفه باشند. باید علاقه‌های همدیگر را بشناسند و به سوی رسیدن به علاقه‌های مشترک بروند. باید کار را به جایی برسانند که از تحمل عبور کند و به علاقه منجر شود.

کافیست به نمونه‌های بارزی که به وضوح قابل مشاهده هستند، نگاه کنیم. زن و مردی که به هر دلیل از نعمت بچه‌دار شدن محروم هستند، فرزندی را به سرپرستی می‌گیرند و بعد از مدت کوتاهی، آن فرزند خوی و خصلت آنان را می‌گیرد و کاری می‌کند که آنها خوشحال شوند و بعد از گذشت مدتی، کار به جایی می‌رسد که هیچکس باور نمی‌کند این فرزند را به سرپرستی قبول کردند حتی از نظر ظاهری نیز شباهت پیدا می کنند. این فرزندخوانده به اندازه ای قدر کانون گرم خانواده را می‌فهمد که از این فرصت استفاده می‌کند و به بالاترین درجه‌ها می‌رسد. در مقابل فرزندانی را سراغ داریم که از یک پدر و مادر به دنیا آمده‌اند، اما به بیراهه رفته و  همه چیز را نابود کرده اند. نه خودشان به جایی می‌رسند و نه آبرویی برای پدر و مادر واقعی خود می‌گذازند. بنابراین باید بدانیم که همه چیز ریشه در همراهی، همدلی، درک، شعور، باور و ایمان متقابل دارد.

بی شک سعدی با قراردادن دقیق کلمات و ایجاد ترکیبی ماندگار، بخوبی همه چیز را توصیف و تشریح کرده و می فرماید:

من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی / عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی

دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم / باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی

عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت / همه سهلست تحمل نکنم بار جدایی

گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم / چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی

خلق گویند برو دل به هوای دگری ده / نکنم خاصه در ایام اتابک دو هوایی

 

اشتراک‌گذاری

لینک کوتاه:

423144_424
آخرین اخبار