هیجان زده نشویم

به گزارش پول نیوز ، سال‌هاست اقتصادمان گرفتار سیاست شده که نگاهی به گذشته همین امر را اثبات می کند. واقعیت این است که پس از پیروزی انقلاب، سیاست خارجی دستخوش چالش‌های جدی شد. استکبار که به هیچ عنوان شعار استقلال را نمی‌پذیرفت، در مقابل اقدامات ایران برای پایان دادن به وابستگی و رسیدن به خودکفایی با تمام توان ایستادگی کرد. در تمامی ۴۶ سال گذشته استکبار به هر وسیله‌ای متوسل شد تا ایران را به مسیر وابستگی بازگرداند. از ترورهای نافرجام تا جنگ تحمیلی، تهاجم فرهنگی، اغتشاش و بسیاری راهکارها و ابزارهای دیگر استفاده کرد که هیچ کدام به نتیجه مورد نظر دشمن منتهی نشد، تا آنکه جنگ اقتصادی را با قوت پیش گرفت و با سلاح تحریم به ایران هجوم آورد.

اگر ترورها مقطعی بود و جنگ نظامی ۸ سال طول کشید، جنگ اقتصادی از همان روزهای پیروزی انقلاب کلید خورد و با شدت پیش رفت. اکنون سوال اینجاست که چرا نتوانسته‌ایم جنگ اقتصادی را مدیریت کنیم. اقتصاد همچون دیگر بخشها، ابزارها و راهکارهای خاص خودش را دارد، اما در جنگ اقتصادی، از فشارهای سیاسی ضربه می‌خوریم.

در حالی که همواره بر تعامل و همکاری با تمامی کشورهای جهان به غیر از اسراییل تاکید کرده‌ایم، در عمل با بسیاری از کشورهای جهان در موضع تخاصم قرار گرفته‌ایم. از همان روزی که سفارت آمریکا را تسخیر کردیم، کلید بحران را در قفل تعامل و همکاری چرخاندیم و این روند معیوب به اشکال گوناگون همچون هجوم به سفارتخانه‌های دیگر کشورها از جمله سفارت عربستان و انگلیس استمرار پیدا کرد. در حالی که سفارت آمریکا را اشغال کردیم، سفارت عربستان را به آتش کشیدیم، سفارت انگلیس را ویران کردیم و فاجعه‌های دیگری را رقم زدیم، در حالی که بر اساس قوانین حقوقی، سفارتخانه هر کشوری خاک آن کشور محسوب می‌شود و حمله به هر سفارتخانه، می‌تواند مصداق حمله به خاک یک کشور محسوب شود.

جالب اینکه با انگلیس روابط دوستانه داریم، با عربستان سرمیز مذاکره نشستیم و ارتباط برقرار کردیم و هر چالشی که به وجود آمده در قالب رایزنی و مذاکره رفع کردیم، اما بزرگ‌ترین چالشی که چوب لای چرخ مدیریت کلان کشور گذاشته، ارتباط با آمریکاست که به تابو تبدیل شده است.

در طول ۸ سال دفاع مقدس بیش از ۲۵۰ هزار ایرانی به دست نیروهای بعثی کشته و شهرهای ایران ویران، اما در زمان صدام که دستور تجاوز را صادر کرد، با عراق وارد مذاکره شدیم و کار بجایی رسید که اکنون مهم‌ترین همپیمان ایران محسوب می‌شود. البته بسیاری از کشورها از جمله انگلیس، روسیه، آلمان، فرانسه و بسیاری کشورهای دیگر نیز نقش بسزایی در حمایت از عراق در ۸ سال دفاع مقدس داشتند که امروز روابط حسنه ای با آنها داریم.

چه بخواهیم و چه نخواهیم رابطه با آمریکا در تمامی عرصه‌ها از سیاست تا فرهنگ، ورزش و اقتصاد نقش آفرین است. از هنگامی که سفارت آمریکا را اشغال کردیم تا امروز بارها بر پایان دادن به چالش با آمریکا تاکید و حتی برنامه ریزی شده اما هرگز به نتیجه نرسیده است. جدی‌ترین مورد را در دولت روحانی شاهد بودیم که مذاکره مستقیم با سرگروهی وزرای خارجه ایران و آمریکا برگزار شد و حتی کار به پیاده روی وزرای خارجه ایران و آمریکا رسید و همه چیز در حال ساماندهی بود که یکباره کاسبان تحریم زیر میز مذاکره زدند تا بار دیگر چالش‌ها گسترده شود. ترامپ برجام را پاره کرد و ایران آن را آتش زد و مذاکرات به فراموشی سپرده شد.

حتی با آمدن بایدن، اتفاق دیگری برای پیگیری و نتیجه بخشی مذاکره صورت نگرفت تا آنکه بار دیگر دونالد ترامپ رییس جمهور آمریکا شد. در حالی که باور همگان بر این بود که ترامپ به ایران حمله نظامی می کند، در نامه‌ای رسمی به ایران پیشنهاد مذاکره داد، پیشنهادی که بسیار متفاوت بود. این بار ترامپ به خوبی می‌دانست که خواسته ایران چیست و نه تنها تاب آوری، بلکه پیشرفت ایران را مشاهده کرده بود و خط قرمزهای ایران را نیز به خوبی می‌شناخت. ترامپ که با رویکرد پایان دادن به چالش‌های جهان، دور دوم ریاست جمهوری خود را آغاز کرد، در حالی ایران را پای میز مذاکره دعوت کرده که بر شیپور جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای می دمد. در حالی که ایران از همان ابتدا ایران به دنبال سلاح هسته ای نبوده و بر استفاده صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای تاکید کرده است. بنابراین ترامپ بر چیزی تاکید می‌کند که سال‌هاست ایران به عنوان خط قرمز، حاضر به ورود به آن نبوده است.

سال 1403 سال اوج بحران‌ها، گرانی و تورم بود. دلار از ۴۷ هزار تومان به ۱۰۶ هزار تومان رسید و فعالان اقتصادی پیش بینی می‌کردند که این دلار به ۲۰۰ هزار تومان هم می‌رسد. از روزی که دلار بر ریل صعود قرار گرفت، بارها تاکید شد که گرانی دلار هیچ توجیهی ندارد و تنها سیاست خارجی است که باعث گرانی و تورم می‌شود. حتی هنگامی که همتی وزیر امور خارجه دولت چهاردهم به دلیل گرانی دلار، استیضاح و برکنار شد، باز هم تاکید کردیم که این برکناری هیچ فایده‌ای ندارد و روند افزایش دلار کنترل نمی‌شود که همان هم اتفاق افتاد. اما نامه ترامپ به ایران یکباره روند افزایش قیمت‌ها را کنترل کرد و دلار در سراشیبی سقوط به معنای واقعی قرار گرفت، به نوعی که دلار از ۱۰۶ هزار تومان به ۹۰ هزار تومان کاهش یافت، بدون آنکه هیچ اتفاق خاصی به غیر از مزاکره با آمریکا افتاده باشد. سقوط 16 هزار تومانی دلار آن هم در چند روز نشان می‌دهد که تا چه اندازه اقتصاد ما سیاست زده البته از نوع مذاکره با آمریکاست. هنگامی که رییس بانک مرکزی اعلام کرد قیمت ریال در برابر دلار در سایت‌های خارج از کشور تعیین می‌شود، باور نمی‌کردیم، اما امروز به خوبی آن را مشاهده می‌کنیم.

باید بپذیریم که مذاکره جایگاه ویژه ای دارد و هر مناقشه در هر سطح، از نظامی تا سیاسی، اقتصادی و… به مذاکره منجر می‌شود، همانطور که ۸ سال دفاع مقدس با مذاکره به صلح انجامید.

تمامی کسانی که نگاهشان به مناظره بود، منتظر بودند تا ببینند سیدعباس عراقچی و استیو ویتکاف چگونه از هتل عمان خارج می‌شوند. اگرچه قرار بود مذاکرات غیر مستقیم باشد و همینطور هم شد، اما احوالپرسی دوستانه نماینده ایران و آمریکا (بخوانیم اتفاقی) و اظهارات امیدوار کننده ای که در خصوص مذاکرات مطرح شد، احتمال رسیدن به توافق را بسیار زیاد کرد. در این شرایط امکان بالا رفتن دلار به هیچ عنوان مطرح نیست، زیرا اگر مذاکرات به نتیجه برسد و تحریم‌ها برداشته شود، دیگر هیچکس نمی‌تواند ایران را تحت فشار بگذارد و مهمتر آنکه پول های بلوکه شده آزاد می شود و چالشهای ارزی به حداقل ممکن می رسد.

نکته مهمتر اینکه در تمامی سال‌های تحریم، در رسته‌های گوناگون از صنعت تا خدمات، دستاوردهای چشمگیری داشتیم و چنانچه تحریم‌ها برداشته شود، به سادگی در تمامی عرصه‌های جهان می‌توانیم درآمدهای چشمگیری داشته باشیم و مهم‌تر آنکه نیازی نخواهیم داشت تا برای خرید مواد اولیه، ماشین آلات، فناوری یا… دلار را در صرافی‌ها بچرخانیم و برای هر کدام کارمزدی بدهیم تا بتوانیم محصول مورد نظر را خریداری کنیم.

اما حواسمان باشد همانطور که امروز امیدوارانه صحبت می‌کنیم، باید مذاکرات زمان دولت روحانی را به خاطر بیاوریم که درست زمانی که صدها شرکت اقتصادی برای کار به ایران آمدند و تحولات چشمگیری در آستانه وقوع بود، یکباره مذاکرات هوا شد و مردم بار دیگر تحت فشار تحریم قرار گرفتند. باید هوشمندانه رفتار کنیم و مراقب کاسبان تحریم باشیم.

به خاطر داشته باشیم آنهایی که در گذشته مانع تحقق برجام شدند، امروز منتقدان جدی دلار ۱۰۶ هزار تومانی هستند، در حالی که خودشان این وضعیت را به وجود آوردند. آنچه امروز باعث امیدواری شده، نتیجه دادن مذاکرات نیست، بلکه دود سفیدی است که از اولین نشست مذاکره آن هم به صورت غیر مستقیم به هوا برخاسته است. هنگامی که نشست بعدی مذاکره یک هفته بعد تعیین می‌شود، به نظر نمی‌رسد طرفین به دنبال خصومت باشند یا خواسته غیر معقول و غیرمنطقی مطرح کرده باشند. آنچه از اظهارات طرفین برداشت می شود، این است که ایران و آمریکا با رویکرد برد – برد پای میز مذاکره نشسته‌اند.

از امروز باید مراقب سیاست بازانی باشیم که بدنبال بازی های جناحی یا منافع شخصی هستند. از امروز عده ای ادعا می‌کنند که ایران امتیاز می‌دهد، زیر بار فشار آمریکا می‌رود، با عزت ایران معامله می شود و دهها عنوان دیگر که هیچکدام قابل اثبات نیست، در حالی که می‌خواهند بر طبل خصومت، کینه توزی، دشمنی و جنگ بکوبند تا در این میان، منافع شخصی خود را به دست بیاورند. اکنون تمام مردم ایران نگران این هستند که کاسبان تحریم بار دیگر پیروز شوند، مذاکرات را هوا کنند، دلار را به 200 هزار تومان برسانند، اقتصاد را زمینگیر کنند تا خر خودشان را برانند، اتفاقی که امیدواریم دیگر رخ ندهد.

البته هنوز اتفاق خاصی نیفتاده و باید صبر کنیم. نمایندگان ایران و آمریکا پیشنهاد کشور مقابل را با خود برده اند تا از سوی تصمیم گیران اصلی بررسی و چکش کاری شود و در نشست بعدی مطرح شود. بنابر این بهتر است سطح توقع مردم را بالا نبریم و هر احتمالی را مورد تاکید قرار دهیم. اما سیاه نمایی هم نکنیم تا دلالان از هم اکنون برای ریال های مردم کیسه بدوزند. بخاطر داشته باشیم هیجان زدگی مثبت یا منفی تا چه اندازه می تواند مخرب باشد.

اشتراک‌گذاری

لینک کوتاه:

No posts found
آخرین اخبار