به گزارش پول نیوز، پيش درآمد
از خرابه هاي شهرهاي باستاني سومريان چنين برمي آيد كه سومريان در حدود 2700 سال پيش از ميلاد كتابخانه هاي شخصي ، مذهبي و دولتي بر پا كرده بودند.
مشهور است كه كتابخانه ” تلو” مجموعه اي متجاوز از 30000 لوحه گلين داشته است ، تمدن سومريان از 3500 سال پيش از ميلاد پا گرفت و در عهد طلايي ” اور ” شكوفا شد .
مورخان سومري ثبت تاريخ جاري و باز سازي داستان گذشته شان را آغاز كردند . كهن ترين نظام نگارش شناخته شده ” خط ميخي ” است و اعتبار سومري ها به سبب ابداع اين خط و خدمت بزرگ آنها به بشريت است.
براي نوشتن از قلم فلزي و تيزي ( به شكل ميخ ) استفاده مي كردند و بر موادي چون گل نرم، عاج يا چوب مي نوشتند. براي اين منظور كاتباني تربيت شده وجود داشتند و پس از نوشتن گل نرم را مي پختند تا سخت شود قطعات گل پخته به صورت لوحه ، نخستين كتابهايي است كه تا كنون كشف كرده اند . چون لوحه هايي ابزار ثبت اطلاعات تجاري ، آثار مذهبي شامل دعا ها ، مناسك، علائم جادويي، افسانه هاي مقدس و حكايات و روايات قومي و ملي بودند.
مي بينيم كه براي اين لوحه ادبيات ، انديشه هاي اجتماعي، سياسي و فلسفي خود را حفظ كرده اند و در ميان مواد حفاري شده از خرابه هاي شهرهاي باستاني سومري لوحه هايي وجود دارد كه قطعات ادبي هزاران سال كهنتر از ايلياد در آنها نقش بسته است.
سو مريان كهنترين ادبيات شناخته شده انسان را تدوين كردند از تمامي متوني كه بر گل يا مواد مناسب نگاشته است و تاكنون به دست آمده در ميابييم كه 95 در صد اين متون به امر بازرگاني ، اداري و حقوقي ارتباط دارند .
فرهنگ سومري براي مدتي بيش از 1500 سال يعني از نيمه هزاره چهارم تا آغاز هزاره دوم پيش از ميلاد بر سرزمين” رافدين” سيطره داشت. در ازاي اين تاريخ ، نويسندگان سومري توانستند شمار بسياري از متون را در مو ضوعات مختلف و در نسخه هاي متعدد به نگارش در آورند .
برخي از افسانه هاي رايج مانند داستان ” دلاور ناكام گيلگمشن ” در نسخ هاي فراوان و روايت هاي گوناگون به جا مانده است .
سومريان اين گل نوشته ها را در معابد يا كاخهاي سلطنتي يا مدارس حفظ مي كردند در حقيقت سومريان نخستين كساني بودند كه اين دستاوردها را به اين هدف روشن يعني حفظ آن براي نسلهاي آينده ثبت كردند.
به عبارت ديگر سومريا ن كساني بودند كه به كتاب نقشي اختصاص دادند كه تا به امروز با آن در ارتباط است . بدين معنا كه دستاوردهاي فرهنگي و فناوري انسان را پاس دارد و پاسخگوي اهداف قانوني و آموزشي و ديگر نيازهاي روزانه او باشد.
پس از سومريان به تمدن بابليان مي رسيم . بابليان نوشتن خط ميخي و همه دانشهاي رياضي و ستاره شناسي و غيره را از سومريان آموختند . كتابخانه هايي در معابد و قصرها وجود داشتند و يكي از مهمترين و بهترين نمونه هاي آنها كتابخانه ” بورسيپا ” بود كه يكي از شاخصترين كتابخانه هاي عصر باستان بود. از مهمترين آثار باقيمانده از تمدن بابليان مي توان ” قانون حمورابي” را نام برد.
كتابخانه هاي آ شوريان
پادشاهي آشوريان همزمان با فرمانروايي بابليان بود. مشهور است كه كتابداري به منزله يك پيشه به آن دوران باز مي گردد . آشور بانيپال كه از سال 626 تا 668 پيش از ميلاد مي زيست ، نخستين مفسر كار كتابداري در نظر گرفته مي شود وي در شهر نينوا كتابخانه اي بزرگ تأ سيس كرد و كاتباني را به كتابخانه بورسيپا گسيل داشت تا لوحه هاي گلي را استنساخ و نوشته هاي موجود در آنجا به كتابخانه نينوا منتقل كنند.
“آشور بانيپال ” را بايد به حق كتابدار پادشاه باستاني تاريخ تمدن ناميد. در تاريخ كتابخانه براي نخستين بار در كتابخانه نينوا به فهرست بر مي خوريم . لوحه ها با نظمي منطقي بر حسب مو ضوع يا نوع مرتب شده و هر يك نشانه شناسايي داشت و سياهه محتوا هر اتاقك يا حجره كه بر سر در آن كنده كاري شده بود در فهرست نيز مندرج بود .
كتابخانه آشور بانيپال در نينوا تصوير كم و بيش كاملي از رشد و پيشرفت نگارش و شكل و شيوه نگهداري ميراث انساني در فرهنگ سومري ، بابلي و آشوري را طي ادوار آغاز تاريخ در اختيار مي گذارد .
” گيتز” در همين ارتباط اظهار مي دارد كه اگر سهم سومريان در تمدن بشر اختراع خط و نگارش و سهم بابليان قانون بود ، عطيه آشوريان به آيندگان كتابخانه سازماندهي شده به شمار ميرود. پس از مرگ آشور بانيپال كتابخانه به حيات خود ادامه داد تا اينكه در سال612 پيش از ميلاد (ميدي كيازاس) نينوا را تخريب كرد و پس از آن شهر تجديد بنا نشد .
به همين دليل باستان شناسان توانستند باقيمانده كتابخانه آشوريان را به همان شكلي كه سربازان ميدي ترك كرده بودند كشف كنند.
مصريان
تمدن باستان مصريان همزمان با تمدن هاي سومريان و بابلي و آشوريان شكوفا شد اما كار مصريان از نظر شكل كتاب و مواد نوشتني با آنها تفاوت بسيار داشت. ماده نوشتني آن برگ ” پاپيروس” بود . از قلم مو مانندي به منزله ابزار نگارش استفاده مي شد و شكل كتاب آنها طومار پاپيروس نام داشت و نگارش آنها به خط تصويري ( هيروگليف) انجام مي گرفت .
مصريان خود كتاب را چنان بزرگ مي داشتند كه گويي آن را مي پرستيدند . براي مثال در يكي از متون ديدگاه ژرفي را پيرامون ارزش در سخن نگارش يافته مي خوانيم :” انسان مي ميرد و جنازه او به خاك تبديل مي شود و همه همروزگاران او چهره در نقاب خاك مي كشند و اين كتاب است كه ياد او را از زباني به زبان ديگر انتقال مي دهد . نگارش سودمند تر از يك خانه ساخته شده با يك صومعه در غرب يا از يك قلعه شكست ناپذير يا يك بت در يك معبد است”.
طومارهاي پاپيروس معمولا در كوزه دهان گشاد ( خم) گلي يا استوانه هاي فلزي داراي نشانه هاي شناسايي نگهداري ميشد. قديمي ترين كتاب مصري و مشهور ترين كتاب عالم به نام ” پاپيروس پرس” كه قبل از سال 2880 پيش از ميلاد به نگارش در آمد ، اكنون در كتابخانه ملي پاريس نگهداري مي شود.
در پرتو آب و هواي بسيار مناسب مصر ، بسياري از طومارهاي پاپيروس بويژه در گورستانها و بقاياي معابد و حتي در خانه هاي شخصي محفوظ مانده است. كتاب نگارش يافته به ورق پاپيروس در مصر شكل طومار داشت.
به نظر ميرسد تنها نوشته هايي كه به تعداد فراوان در مصر استنساخ مي شد و به معرض فروش مي آمد مرده نامه ها بود . مرده نامه عبارت بوده است از مجموعه هايي با متون مختلف كه به سحر و جادو مربوط مي شد و از آنها انتظار مي رفته است كه آسايش مدفون را در گور تامين نمايد.
زيباترين نمونه هاي اين مرده نامه ها به نقاشيهاي رنگارنگي زينت يافته بود كه مناظري از زندگي انسان مدفون شده را در گور نشان مي داد . بسياري اوقات گفته مي شود كه اين مرده نامه ها كهن ترين نگاشته هاي مصور در جهان هستند . اين مرده نامه ها از سوي كاهنان نوشته مي شد. آنها در نسخه هايي كه براي فروش در بازار فراهم مي آوردند جايي را خالي مي گذاشتند تا در آن نام شخص متوفا را بنويسد. نسبت مرده نامه به كل كتابها در مصر95% بود.
كتابخانه اسكندريه
شايد بتوان بزرگترين دستاورد تاريخي كتابخانه دوران باستان را تاسيس كتابخانه اسكندريه مصر دانست . ميان كتابخانه ها ي نينوا و اسكندريه شباهتهاي قابل ملاحضه اي وجود دارد ، هر دو نهادهايي با ويژگي جهاني بودند كه شاهزادگان حاكم آنها را بنياد نهادند هر چند اختلافات زيادي ميان مواد نوشتني و شكل كتاب آنها به چشم مي خورد . در نينوا لوحه هاي گلي و در اسكندريه طومارهاي پاپيروس وجود داشت و چهار قرن ميان بر پايي آنها فاصله بود .
سابقه تشكيل كتابخانه اسكندريه به زماني بر مي گردد كه اسكندر بر مصر تسلط يافت و دستور داد تا در كنار رود نيل شهري بزرگ به نام اسكندريه ايجاد كنند ، به دليل علاقه فراوان وي به كتاب و هنر، بسياري از عالمان و دانشمندان در آنجا جمع شدند . پس از مرگ اسكندر بطلميوس اول جانشين وي شد و دستور داد تا بزرگترين كتابخانه آن زمان در اسكندريه ساخته شود در آنجا دو كتابخانه به وجود آمد اولي در ناحيه اي به نام” موزه” كه حدود200 هزار طومار پاپيروس داشت به عنوان بخش اساسي آكادمي دانشمندان و با حمايت بطلميوس اول ساخته شد.
مشهور است كه هر كشتي اي كه در بندر اسكندريه لنگر مي انداخت كتابهاي داخل آن را به كتابخانه برده و پس از استنساخ از روي آن به داخل گشتي بر گردانده مي شد. در هنگام حمله و تسلط روميها ، اين كتابخانه حدود 700 هزار طومار پاپيروس داشت كه از سراسر جهان گردآوري وبه زبانهاي مصري ، لاتين و ديگر زبانها نوشته شده بودند- دومين كتابخانه در اسكندريه در ناحيه” سراپيوم ” كه بطلميوس سوم آن را ايجاد كرده بود در معبد” سراپيس” قرار داشت كه در حدود100 هزار طومار پاپيروس داشت.
از زمان سقوط اسكندريه تا كنون از نظر اندازه چنين مجموعه اي حتي در فرهنگ غربي يا در دوره فرهنگي هم تكرار نشده است . كتابخانه هاي اسكندريه نظر مردان مشهور تاريخ را به خود جلب نمودند . در ميان كتابداران آن مي توان از” دمتريوس، زنودوتوس، اراتوستن، آپولونيوس، كاليما خوس” و بلند مرتبگان ديگر را نام برد.
روشن است كه كتابداران اسكندريه دانشوران بزرگي بودند و كتابداري كار فرعي آنها به شمار مي آمد . آنها به گرد آوري كتابها و منابع اصيل مي پرداختند ، آنها را فهرست نويسي مي كردند و به تهيه ” كتابشناسي ها” دست مي زدند. همچنين ويرايش كتابها ، ترجمه آنها، نوشتن ادبيات و آثار خود و سرپرستي مركز كتابت را نيز بر عهده داشتند .
به قولي در تاريخ كتابداري زماني بود كه كتبداران از بيشترين حرمت و احترام بر خوردار بودند . افرادي بسيار مقتدر و متوليان آموزش به شمار مي آمدند. براي مشاهده اوج اين دوران بايد به عزت اسكندريه باستان انديشيد .
كتابخانه موزه را 47 سال قبل از ميلاد مسيح ” ژوليوس سزار” رومي به آتش كشيد. كتابخانه سراپيوم نيز تحت سلطه ” تئو دوسيوس كبير” 395 سال بعد از ميلاد كه بسياري از معابد بت پرستان را ريشه كن كرد از بين رفت. به هر حال آنچه از كتابخانه هاي اسكندريه باقي مانده بود پس از فتح مصر به وسيله مسلمانان به طور كلي ازبين رفت .
كتاب و كتابخواني
امروزه نيز حاصل از تفكر و تجربه هاي اهل انديشه و معرفت بوسيله كتاب در دسترس همگان قرا رمي گيرد و كتاب خانه ها، كانون ها و همايش صاحب نظران و گلستان پرطراوت صاحبان معرفت است.درحال حاضر كتاب و كتابخواني چه موقعيتي در كشور ما ايران دارد؟ اين سؤالي است كه همه آنهايي كه دغدغه توسعه اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و در يك كلام آرزوي رشد و كمال اين كشور را در دل دارند، بايد پاسخي اساسي براي آن پيدا كنند.
تجربه جهاني نشان مي دهد كه رشد و توسعه تمدنها، ريشه در رشد فكري و فرهنگي هر جامعه دارد و بدون رشد فرهنگ كتابخواني در جوامع، نمي توان به رشد هيچ تمدني دل خوش كرد. بايد تأكيد كرد كه عليرغم رشد رسانه هاي گوناگون جمعي تاكنون هيچ رسانه اي نتوانسته است نقشي را كه كتاب در رشد تمدنها داشته است، ايفا نمايد.
گرچه كشورهاي درحال توسعه نزديك به 80درصد جمعيت جهان را تشكيل مي دهند، اما كمتر از 30درصد كتابهاي مصرفي جهان را توليد مي كنند و كمتر از اين نسبت نيز به كتابخواني مشغول هستند، اين در شرايطي است كه كشورهاي پيشرفته يا توسعه يافته كه حدود 20درصد جمعيت جهان را تشكيل مي دهند، 70درصد كتابهاي مصرفي جهان را توليد مي كنند. تاوان اين تفاوت و فاصله را آيا جز كشورهاي درحال توسعه بايد بپردازند؟
كشورهاي اروپايي حدود 15درصد جمعيت جهان را در خود جاي داده اند، اما در سال 1990 بيشتر از نصف كتابهاي مصرفي جهان را توليد كرده اند، آيا معناي اين، نيازمندي جهان به اروپا در توليد و انتشار كتاب نيست؟
اروپا در سال 1991 به ازاي هر يك ميليون نفر جمعيت خود، 802عنوان كتاب منتشر كرده است، اما در قاره آسيا در همين سال به ازاي هر يك ميليون نفر آسيايي 70عنوان و در قاره آفريقا به ازاي هر يك ميليون نفر آفريقايي فقط 20عنوان كتاب منتشر شده است.
مشكل كتاب در جهان سوم، تنها به كمبود توليد و نشر كتاب محدود نمي شود، مشكل اساسي اين است كه حتي اگر كتاب هاي زيادي هم در اين كشورها منتشر شود، ميزان افراد استفاده كننده از اين كتابها (كتابخوانها) بسيار پايين است.
اگرچه درمورد ميزان كتاب منتشر شده در ايران مي توان به آمار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي تكيه كرد، اما در زمينه كتابخواني متأسفانه هيچ مطالعه جدي تاكنون صورت نگرفته است و ديدگاه هاي متفاوتي دراين زمينه وجود دارد.
عده زيادي از چهره هاي شاخص فرهنگي كشور معتقدند كه درصد كتابخوان و كتابخواني در جامعه كاهش يافته است و تحليل هاي گوناگوني براي اين موضوع ارائه مي كنند، اما كارشناسان و مديران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي چنين اعتقادي ندارند و معتقدند كه رشد و افزايش ميزان كتاب هاي منتشر شده در دو دهه گذشته نشان مي دهد كه هم ميزان توليد كتاب و هم تعداد كتابخوان در ايران افزايش يافته است.
يك ذهنيت بسيار قوي در جامعه ما وجود دارد و آن اين است كه ميزان وسرانه كتابخواني در كشور ما بسيار پايين است؛ سؤال من اين است كه ما براساس كدام تحقيق و نظرسنجي علمي به اين نتيجه رسيده ايم، اگر اين موضوع صرفاً يك برداشت شخصي است، مي توان درمورد خيلي از مسائل اين برداشت ها را مطرح كرد، ولي اين برداشت ها منطبق بر واقعيت نيستند.
آن چيزي كه ما داريم از نزديك مي بينيم اين است كه هرسال و هرماه بر ميزان تقاضاي چاپ كتاب از سوي نويسندگان و ناشران اضافه مي شود، معني اين كار اين است كه اگر اين كتاب ها متقاضي نداشته باشد، بايد عرضه هم كاهش پيدا كند درصورتي كه عرضه كتاب افزايش پيدا كرده است.
در سال 1382 حدود 40هزارعنوان كتاب منتشر شده كه اين رقم چندين برابر رقم كتاب هاي چاپ شده در سال هاي اول انقلاب است.
جامعه اي كه روزبه روز ميزان افراد باسواد آن افزايش پيدا مي كنند و سطح تحصيلات رشد جهشي دارد، به صورت طبيعي نيازش به كتاب و كتابخواني بيشتر مي شود. ميزان باسوادان را در اوايل انقلاب با حالا مقايسه كنيد، همچنين تعداد دانشجويان، دانش آموختگان سطوح عالي را مقايسه كنيد، اينها لاجرم نيازمند مطالعه كتاب هاي گوناگون و حتي كتاب هاي غيردرسي هستند.
دانشجويان رشته هاي مختلف مانند علوم اجتماعي، روانشناسي و تاريخ حتماً براي افزايش معلومات خود يك ارتباط نزديك با كتاب هاي درسي و غيردرسي برقرار مي كنند.
شواهد و قرائن نشان مي دهد كه مردم جامعه با افزايش معلومات عمومي خود، علاقه مندي بيشتري به مطالعه نسبت به قبل نشان مي دهند. مطالعات مردم در زمينه هاي بهداشت عمومي (كه مستقيماً با سلامتي آنها ارتباط دارد)، روانشناسي، خودشناسي، خداشناسي و مطالعات ديني به صورت چشمگيري افزايش پيدا كرده است.
به همين دليل سطح دانش عمومي جامعه ما افزايش قابل توجه اي كرده است. اينها باعث شده كه مردم درمورد موضوعات مهم اجتماعي و عمومي كه با سرنوشت خود و جامعه ارتباط پيدامي كند، حساسيت بيشتري نشان دهند و از موضع آگاهي اتخاذ موضع كرده و يا تصميم گيري نمايند.
در سال 1380، در مجموع 31661 عنوان كتاب و در سال 1381، 35854عنوان كتاب منتشر شده است كه مقايسه اين دو سال هم نشان مي دهد كه ميزان و عناوين كتاب هاي چاپ شده در كشور روبه رشد است.
در سال 1380، در زمينه كليات، 935 عنوان، فلسفه 1044 عنوان، دين 6787عنوان، علوم اجتماعي 2742عنوان، زبان 2472عنوان، علوم طبيعي و رياضيات 2136عنوان، علوم عملي 3832عنوان، هنر 939عنوان، ادبيات 4292عنوان، تاريخ و جغرافيا 1545عنوان و كودكان ونوجوانان 4937عنوان كتاب منتشر شده است .
همچنين در سال 1381 درزمينه كليات 1167عنوان، فلسفه 1113عنوان، دين 6754عنوان، علوم اجتماعي 3211عنوان، زبان 2790عنوان، علوم طبيعي و رياضيات 2771عنوان، علوم عملي 4675عنوان، هنر 1113، ادبيات 4980عنوان، تاريخ و جغرافيا 1766 عنوان و كودكان و نوجوانان 5504 عنوان كتاب منتشر شده است.
شكي نيست كه آمار و ارقام كتابهاي چاپ شده در سال هاي اخير و مقايسه آن با سال هاي گذشته حكايت از افزايش تعداد عناوين كتابهاي منتشر شده در سال هاي اخير دارد، اما دو نكته اساسي در اين زمينه وجود دارد كه نبايد نسبت به آن بي توجه بود: نكته اول اين است كه بايد توجه داشته باشيم كه بسياري از كتابهاي منتشر شده كتابهاي درسي دانش آموزان يا دانشجويان است و چاپ و نشر و خريد آنها حكايت از علاقه مندي مردم به مطالعه كتاب نمي كند.
شواهد گوناگون حاكي از كم علاقگي به مطالعه كتاب آزاد در كشور است. امروز مردم ما نه تنها نسبت به خواندن كتاب به صورت آزاد خيلي بي توجه هستند، بلكه ميزان رغبت به مطالعه روزنامه هم در كشور ما پايين است.
در كشور ما جمع تيراژ همه روزنامه هاي منتشر شده از 5/2 ميليون روزنامه تجاوز نمي كند در صورتي كه تيراژ فقط يكي از روزنامه هاي ژاپن (آساهي) حدود 20 ميليون نسخه است.
به گفته بسياري از كارشناسان، مهمترين عامل خريد و مطالعه برخي از كتابها توسط مردم، گرفتن مدرك تحصيلي يا گروه شغلي و… است كه به نحوي مربوط به معيشت، زندگي پيدا كردن كار و افزايش حقوق است و هيچ ربطي به علاقه مندي مردم به مطالعه و كتابخواني ندارد.
كتاب و كتابخواني از نگاه رهبرمعظم انقلاب حضرت آيت الله خامنه اي
“از آنجا كه تغييرات اساسي و بنيادين در هر جامعه، وابستگي كامل به همي نهادهاي فكري و فرهنگي آن جامعه دارد، و نيز به دليل اهميت كارآيي و شدت تأثيرگذاري اي كه در مسائل فرهنگي مشهود است، مي توان به اين درك و دريافت رسيد كه رهبران خردمند و جوامع ِ خواهان پيشرفت و اعتلاء، همواره بايد نگران اوضاع فرهنگي خود باشند؛ چه آنكه هر تحول و جهش مطلوبي، در پرتو رشد فرهنگي حاصل مي شود و به بار مي نشيند.
خوشبختانه برخورداري فرهنگ ارزشمند ما از ريشه هاي قوي و مانا، نگرشها و پويشهاي فرهنگي ما را قدرت و استحكام فزاينده اي مي بخشد؛ زيرا ما با فرهنگي رشد كرده ايم كه تمامي جلوه هاي افتخارآفرينَش، نمودهاي راستين فرهنگي اند. نخستين جلوي باشكوه چنين ارزشي را مي توان در ابتداي برنامه هاي پيامبر عظيم الشأن اسلام يافت، كه رسالتش را با فرمان ِ “خواندن” از سوي خداوند آغاز مي كند و پي مي گيرد.
در همين فرهنگ مقدس است كه خداوند يگانه، به قلم و حرمت آن سوگند ياد مي كند و معجزي جاوداني آخرين سفير الهي را يك كتاب آسماني تشكيل مي دهد.
اين نشانه هاي روشن، به افزودي پيشيني پُربار فرهنگي ما، يعني شمار كتابها و كتاب خانه ها و كتاب نگاران، و ظهور و وجود بزرگان و نام آوران و اهالي دانش و انديشه و بينش در عرصي شكوفايي تمدن و گسترش فرهنگ مطلوب، ما را متقاعد مي سازد كه “كتاب” را يكي از برترين، زيباترين و مهم ترين تجليات فرهنگي بدانيم و آن را از گران سنگ ترين پديده ها و ميراث بشري به شمار آوريم.
كتاب، حتي در روزگار پيشرفتهاي چشمگير بشر در عرصه هاي دانش و نوآوري و فرهنگ، نه تنها اهميت خود را از دست ننهاده، كه ابعاد گسترده تر و تازه تر و جلوه هايي پايدارتر يافته است. بي گمان، آنان كه گامهاي بلندي در وادي پيشرفتهاي گوناگون برداشته اند، هرگز با كتاب و كتابخواني بيگانه نبوده اند و يا اقبالي اندك بدان نداشته اند؛ بلكه مطالعه را به عنوان يك عنصر اصلي و ضروري در زندگي خود دانسته اند.
كتاب بايد والاترين جايگاه را در گستره هاي فردي و اجتماعي دارا باشد؛ حال آنكه سوگمندانه و به دلايلي گوناگون، اكنون كتاب از چنين موقعيتي به شايستگي در جامعي ما برخوردار نيست و هنوز مطالعه به عنوان يك نياز دايمي براي همگان مطرح نمي باشد. اين مسئله، با توجه به چنان پيشيني درخشان و درك ضرورتها و نيازهاي اين زمان، درخور تأمل فراوان است و بازنگري آن بايد از اولويتهاي زندگاني ما باشد.”
عنايت به اين مهم، به ويژه با اهتمام و تأكيدي كه مقام معظم رهبري به طور مداوم در زميني رشد و گسترش فرهنگ كتاب و كتابخواني در جامعه دارند، از يك سو، و به مناسبت هفته كتاب و كتابخواني، باعث فراهم آمدن اين مجموعه (حاوي گوشه هايي از نگرش رهبر معظّم انقلاب اسلامي به موضوع كتاب و كتابخواني) شد .
اميد است كه به اين موضوع بيشتر اهميت داده شود و شور و رغبت به مطالعه را در دلهاي همگان برانگيزاند و به زدودن گرد فراموشي يا غفلت از چهري كتاب و كتابخواني مدد برساند؛ چندان كه كتاب هماره بر چكاد انديشه ها و دلها بدرخشد و پيوسته بر ستيغ زندگاني در تجلي و نورافشاني بماند.
كتاب به عنوان يكي از مهمترين ابزار انتقال فرهنگ در طول تاريخ بشر همواره مورد كم لطفي قرار گرفته است.با ظهور فن آوري هاي جديد صنعت چاپ كه باعث رشد كميي كتاب هاي منتشر شده گرديد، ضرورت ايجاد و توسعه شبكه اطلاع رساني در جهت تبادل دانش، فرهنگ و همچنين توسعه اقتصادي صنعت نشر بيشتر نمايان ميشود.
از سويي قدرت سنت پاي مي فشارد و در مواردي از پذيرفتن تازه ها سر باز مي زند و تقابل سنت و مدرنيته ؛ اين تضاد هميشگي در فرهنگي زنده و پايدار كه ريشه در خاكي كهن دارد جان مي گيرد و اظهار حيات مي كند . اين دغدغه ايست سرشار از عشق . عاشقاني كه با مشقت بسيار به اشاعه ي فرهنگ نشر به صورت سنتي پرداخته اند و مايه فخر و مباهات ما بوده اند .
تاريخ ما پر است از كتابداران، خطاطان و كاتباني كه خود دانشمنداني بودند محيط و جامع نسبت به علوم زمانه ؛ دانش شناساني شاعر، خوشنويس و تذهيب پرداز و در هنر پرداختن به كتاب هاي خطي استاد، و بي جهت نبوده است كه احترام حرفه و مقامشان در تمامي دوران محفوظ مانده است.
ولي زمانه از تغيير پذيرفتن باز نمي ايستد و تحول و پيشرفت ، از دگرگوني ها و گسترش هاي دانش بشري ، جدا نيست . باعث تأسف است كه ما ايرانيان كه از ديرباز پشتوانه اي گران سنگ و سرگذشتي طولاني و طلايي در پيشرفت معارف بشري داشته ايم، اكنون كه در مقام سنجش برمي آييم ، با كاهش چشمگير فعاليت هاي فرهنگي در قرون اخير تاريخ كشورمان روبرو مي شويم ، به گونه اي كه كفـه ترازو به نفع گذشته مان سنگيني ميكند.
مهمترين مسئله اساسي و بنياني امروز، نحوه بينش و اشراف ناشر و كتابفروش نسبت به جامعه خود و از طرفي احترامي است كه بايد جامعه و دولت بدو بگذارد. اگر در دنياي قديم كاتب ، خادم فرهنگ جامعه بسته خويش بود، ناشر امروز ناگزير است كه از ديدي جهاني برخوردار باشد و با توجه به آنچه در سراسر دنياي پر شتاب مي گذرد به خدمتگذاري بپردازد، تا خادم راستين جامعه اي باشد كه در باليدن آن ناشر سرمايه گذاري كرده است. اگر در گذشته كتابفروشان ،خود از اهالي فرهنگ بوده اند ، اكنون شاهد دورافتادگي آنان از محتواي ارمغاني هستيم كه به خريداران عرضه مي دارند.
و امروز مي بايد از فن آوري هاي روز جهان در گسترش فرهنگ غني خود و شناساندن آن به جهانيان بيشتر و بهتر استفاده كند و با تكيه بر ريشه هاي عميق و جاودانه خود شاخه هاي درخت سترگ فرهنگ خويش را هرس كرده و به بلنداي تاريخ سرزمين كهن خود قد برافرازد. كودكان خود را با فرهنگ خويش آشتي دهد و غبار سرگشتگي فرهنگي را از چهره جوانان برومندمان بزدايد و در نشر و بسط اين فرهنگ ديرپا همت گمارد .
كتاب خواني اينترنتي
اما اين كه آيا اينترنت خواندن مى تواند جاى كتاب خواندن را بگيرد اندكى مشخص تر است. در اين جا ما تنها با يك مسأله روبه روييم و آن اين كه آيا عمر كاغذ چاپى كتاب به انتهاى خود نزديك مى شود و يا اين كه مطالعه روى كاغذ ريشه دارتر و همچنين كاربردى تر از آن است كه براى هميشه جاى خود را به صفحه هاى كتاب در اينترنت بسپارد. البته راه ميانه اى هم وجود دارد، كتاب چاپى و كتاب اينترنتى مى توانند مكمل هم باشند، مى توانند بازار و مخاطبين خود را غنا ببخشند و همكارى مترقى ترى داشته باشند.
نگاهى به كتابخوانى اينترنتى نشان مى دهد كه به عنوان نمونه كتابخوانى اينترنتى از يي سال گذشته در كشور آمريكا رواج بيشترى پيدا كرده است، چنان كه يي درصد كاربران در اين كشور كتاب هاى مورد علاقه خود را از طريق اينترنت مطالعه مى كنند.
همين مسأله موجب شده تا گردش مالى نويسندگان و مؤلفانى كه كتاب هاى خود را به صورت اينترنتى در اختيار خوانندگان قرار مى دهند به يي ميليون دلار برسد. با اين حال پژوهشگران عرصه كتاب نگاه بنيادى ترى به اين مسأله دارند.
بهروز حيدرى كارشناس ارشد كتابدارى و اطلاع رسانى در همين باره به محدوديت ها و موانعى كه درباره كتابخوانى اينترنتى وجود دارد اشاره مى كند: “محدوديت دسترسى به خط اينترنتى و كامپيوتر به ويژه در كشورهاى درحال رشد همچنان وجود دارد. با اين حال كاهش بهاى كامپيوتر و هزينه اتصال به اينترنت در سال هاى گذشته اين مانع را از بين مى برد. حق مؤلف و مالكيت معنوى نشر كتاب در محيط وب يكى از چالش ها و موانع ديگر است. نحوه پرداخت هزينه كتاب و استفاده از كارت هاى اعتبارى در محيط وب نيز يكى ديگر از اين موانع است.
اما مسأله مهم ديگر به مشكلات كتاب خواندن در محيط وب برمى گردد. اين كه آيا مانند كتابخانه هاى حقيقى، منابع موجود همواره قابل دسترس هستند، آيا نشانى آنها تغييرى نمى كند، آيا تغييرى در محتواى اطلاعات پديد نمى آيد از سوى ديگر نشر الكترونيكى برخى لذت ها و جنبه هاى معنوى خواندن كتاب چاپى را از ميان مى برد.
لذت ورق زدن صفحه كتاب هاى چاپى، مطالعه كتاب هنگام خواب يا هر حالتى كه خواننده احساس آرامش و راحتى كند، بردن كتاب به مدرسه، سفر يا محل كار و خواندن آن در هر زمانى كه به آن احتياج است. هديه دادن و هديه گرفتن كتاب، گردآورى كتاب هاى هنرى و چيدن آنها در قفسه كتابخانه شخصى در نشر الكترونيكى امكانپذير نيست.
انسان ممكن است با يك كتاب چاپى انس بگيرد و بارها آن را بخواند و از تماس با آن لذت ببرد و يا در حاشيه آن مطالبى يادداشت كند كه در جهان الكترونيكى امكانپذير نيست. بسيارى از افراد هم علاقه مندند تا به كتابفروشى ها بروند و به مرور قفسه هاى كتاب بپردازند. حال آن كه دنياى ديجيتال، جهانى خشن، ناپايدار و شايد هم بى وفا است.
البته در ايران ممكن است به خاطر محبوب نبودن اينترنت، از نشريات الكترونيكى استقبال نشود. بهترين نقطه آغاز، اين است كه نشر الكترونيك را به صورت دانشگاهى بررسى و تدريس كرد و اهميت آن به صاحبان صنعت يادآورى شود. شركت هاى انتشاراتى مى توانند با استفاده از هر دو شيوه نشر به سوددهى برسند. نويسنده هم مطلب خود را راحت تر و با هزينه بهترى به فروش مى رساند و خواننده هم مطلب را سريع تر دريافت مى كند.”
اينترنت ماشين لذت بخش
در حقيقت كتاب اينترنتى بيشتر يك نقش مكمل و ارتقادهنده را دارد اما بسته به جذابيت هايى كه نشر كتاب دارد امكان پيشرفت دارد. اين مسأله در جهان پيشرفته نيز از دريچه هاى عميق ترى بررسى شده است. يعنى به همان نسبت كه بازار كتاب چاپى و كتاب الكترونيكى در اين كشورها رواج بيشترى دارد بررسى هاى كاربردى ترى هم وجود دارد. يكى از استادان معتبر دانشگاه در كتاب خود به نام “تأملى فلسفى در باره اينترنت” به موارد جالب ترى اشاره مى كند.
اين كه آيا آموزش از طريق اينترنت در نهايت مى تواند به طور كلى جاى آموزش چهره به چهره و عينى را بگيرد. او به طور خاص تكنولوژى اينترنت را چيزى مى داند كه نخست براى ارتباط بين دانشمندان پديد آمد اما هم اكنون آنقدر فراگير شده كه هر لحظه كاربرد تازه و غافلگيركننده اى براى آن كشف مى شود. در اين تعريف اينترنت مقادير هنگفتى از اطلاعات را دارد بدون آن كه كتابدارى وجود داشته باشد تا آنها را طبقه بندى و انتخاب كند.
بنابراين سازمان بندى اطلاعات بيشتر تك سطحى و انعطاف پذير است؛ نوعى جست وجوى بازيگوشانه و غيرمتعهد به هدف كه همواره آمادگى گشايش به افق هاى جديد را دارد. او حتى درباره يادگيرى از راه دور به تجربه تدريس در كلاس درس و حضور در سالن سخنرانى اشاره مى كند.
جايى كه مشاركت جويى شاگردان و حضور استاد موجب مى شود تا نوعى مهارت عملى به وجود آيد جايى كه نه تنها سبك معلم الهام بخش است، بلكه اطوار او نيز تقليد مى شود. به بيان ساده تر، اين انديشمند معتقد است شكل حقيقى و حركت جسم هاى ما نقش اساسى در به وجود آمدن معنا دارد در غير اينصورت نوعى مهارت سطح پائين به وجود مى آيد.
با اين حال اگرچه پى بردن به چنين تعبيرهايى خارج از لطف نيست اما نگاه از اين زاويه به اينترنت بيشتر مختص جوامع پيشرفته و محيط هايى است كه از مراحل اوليه ورود به تكنولوژى هاى جديد گذشته اند. در نهايت به نظر مى رسد اينترنت بيشتر يك محيط گسترده براى اطلاع رسانى بيشتر و كيفى تر است.
همچنان كه كتاب هاى چاپى و مطالعه روى كاغذ عنصر انكارنشدنى فرهنگ است، اينترنت نيز مى تواند به چنين مسأله اى كيفيت ببخشد، مى تواند آن را گسترش دهد و دروازه هاى جديدى بگشايد اما شايد همان گونه كه فيلسوف آمريكايى اشاره مى كند اينترنت و فضاى ديجيتال بيشتر براى ارائه افق هاى جديد است و كمتر مى توان عمق، تمركز و معنا در چنين محيطى يافت؛ دو هدفى كه البته هنوز در افق نيازهاى ضرورى ما هستند.
كتاب خواندن، رفتارى آموختنى
به نظر مى رسد كتابخوانى يك رفتار آموختنى است و براى آموختن يك رفتار و درونى كردن آن، بدون شك نمى توان نقش خانواده را ناديده گرفت.
شخصيت كودك در خانواده دوام و قوام مى گيرد. اين كه خواندن كتاب چه ضرورتى دارد و جايگاه آن را بايد كجاى خانه و خانواده جست وجو كرد، مسأله اى قابل تأمل است كه نمى توان در عرصه در و پنجره باز براى ورود اقيانوسى از اطلاعات، بى تفاوت از كنار آن گذشت.
دكتر “فريبرز حميدى” روانشناس در اين باره مى گويد: “در گذشته وقتى صحبت از خانواده به ميان مى آمد، تصوير يك محفل دوستانه و صميمى در قاب ذهن نقش مى بست كه اعضاى آن با نهايت مهر و عطوفت غم ها و شادى هايشان را قسمت مى كردند، اما امروز ديگر خانواده آن چارديوارى بسته نيست، بلكه دريچه هاى بزرگى از دنيا به سوى آن باز شده است، به طورى كه اينترنت و تلويزيون و كتاب و مجله جزيى از فرهنگ ارتباطات قلمداد مى شود. بنابراين عوامل تأثيرگذار بر خانواده به عنوان يكى از اساسى ترين نهادهاى فرهنگى بايد دقيقاً بررسى و نقاط مطلوب، تقويت شود و نسبت به نقاط تأثيرگذار منفى هشدار داد.
همچنين زمانى مى توان از حريم اين نهاد مقدس دفاع كرد كه از نقش كالاهاى فرهنگى مؤثر بر آن غفلت نشود. در عصر جديد، اقلام موجود در سبد فرهنگى خانواده بسيار متنوع است.
رسانه هاى ديدارى و شنيدارى، كتاب ها و مطبوعات در اين بعد جاى مهمى را اشغال مى كنند. در اين ميان مطالعه كتاب، روابط و برخورد ميان اعضاى خانواده را متأثر از خود مى كنند و تربيت كودكان و نوجوانان را سمت و سو مى بخشد.
علاوه بر اين اقتصاد و الگوى مصرف خانواده را تعريف مى كند و مسائل درونى آن را كم رنگ تر جلوه مى دهد. به همين خاطر انعكاس اين تأثيرات در سطح مدرسه و دانشگاه به خوبى احساس مى شود.
كتاب به دانش افزايى خانواده كمك و زمينه تربيت فرهنگى را فراهم مى كند، اما به خاطر گسترش نيافتن فرهنگ مطالعه، اكنون اين كالاى فرهنگى كارايى زيادى در خانواده ندارد.”
كارشناسان معتقدند: در برخى مقاطع سنى، مانند نوجوانى علاقه به مطالعه شدت مى گيرد. اين كه چگونه بايد شرايط و زمينه رسيدن به علاقه فرد را فراهم كنيم و آيا هر كتابى را مى توان به صرف علاقه مطالعه كرد، سؤالى است كه دكتر حميدى در پاسخ به آن مى گويد:
“نقش خانواده در دوره نوجوانى فرد يعنى زمانى كه عطش مطالعه بالا رفته، بسيار مهم است. جمله “همان گونه زندگى مى كنيم كه مى انديشيم”.
حاكميت و سلطه افكار بر نحوه زندگى را نشان مى دهد. يعنى نوع بينش آدمى شيوه زندگى او را تبيين مى كند. مطالعه هم يكى از غنى ترين منابع تغذيه افكار و انديشه بشرى است.
اعضاى خانواده براى تكميل تجربيات خود نياز دارند با مطالعه، انديشه هاى ديگران را به تفكر خود پيوند بزنند و راه و رسم زندگى را به كمك توانايى فكر پيدا كنند، بنابراين توجه به آنچه مى خوانيم نمى تواند از ديده پنهان شود. يكى از صاحبنظران معتقد است كتاب خوب، كتابى است كه بيشتر به عمل و رفتار خوب شباهت داشته باشد.
كتاب خوب نفس را تهذيب مى كند و روح را عروج مى دهد و به تكوين شخصيت خانواده كمك مى كند، بنابراين براى دستيابى شخصيت مثبت بايد آثار مكتوب سازنده و مطلوب را جست وجو كرد و براى يافتن يك كتاب خوب همچون يك دوست خوب بايد با افراد صاحب انديشه و ايده و داراى خلاقيت مشورت كرد.”
نقش نظام آموزشي در گسترش و نهادينه ساختن فرهنگ مطالعه و كتابخواني كليدي و سرنوشت ساز است .
سيستم آموزشي نقش مهمي در شكل گيري شخصيت افراد دارد به خصوص در مقاطع راهنمايي و دبيرستان. در اين دوره حتي ممكن است آنچه كه فرد در خانواده تحت تاثير اعضاي آن ياد گرفته، به كلي تغيير دهد يا اصلاح كند.متاسفانه در كشور ما براي ايجاد شوق و رغبت نسبت به كتاب و مطالعه در مدارس عمل نشده است. غير از اينكه يك حركت يا برنامه مشخصي براي مطالعه نداريم .
كتابخانه هاي مدارس چندان جدي عمل نمي كنند و ما در موجودي كتابخانه و اداره كنندگان آن شاهد هستيم كه مسئله مطالعه خيلي حاشيه اي و پيش پا افتاده تلقي مي شود.
در اين ميان غالباً ازبين معلمان و دبيران كسي كه مقدار علاقه اي به مطالعه داشته باشد به عنوان كتابدار انتخاب مي شود، ولو هيچگونه اطلاعي از كتاب و كتابداري نداشته باشد، در اين مورد صرفاً همان علاقه كم كفايت مي كند و حتي گاهي كتابدار از بين خود دانش آموزان انتخاب مي شود بدون اينكه بتواند در ميان بچه ها جذابيت و ترغيبي براي مطالعه ايجاد كند.
همين بي توجهي باعث نزول سطح مطالعه در بين جوانان ونوجوانان مي شود، در حالي كه شالودهِ شوق به مطالعه و كتابخواني در دبستان، مدرسهِ راهنمايي تحصيلي ودبيرستان گذاشته مي شود.آمار جديد وزارت ارشاد درباره ميزان مطالعه در ايران وساير كشورهاي آماري متاءثركننده است.
براساس اين آمار در مي بابيم كه بيشتر افراد در كشور ما دقايق محدودي را به مطالعه اختصاص مي دهند، در حاليكه در برخي از كشورها متوسط 4 ساعت مطالعه در روز وجود دارد. تفاوت گاه به حدي است كه نشانه اي غم انگيز از عدم رغبت و علاقه مردم ما به مطالعه و كتاب را به رخ مي كشد.
كمبود كتابخانه طبق آمار كنفرانس بين المللي كتابداري و اطلاع رساني در هر جامعه اي براي هر 3 تا 5 هزار نفر بايد يك كتابخانه عمومي وجود داشته باشد و اگر ما حداقل استاندارد را در نظر بگيريم بايد براي هر 5000 نفر يك كتابخانه وجود داشته باشد، يعني در كشور ما بايد حدود 14000 كتابخانه عمومي وجود داشته باشد، درحالي كه طبق آمار ارائه شده حدود 1500 كتابخانه داريم و اگر كتابخانه هاي مدارس، حوزه هاي علميه و مساجد و غيره را هم در نظر بگيريم در مجموع حدود 4000 كتابخانه عمومي داريم و اين بدين معنا است كه 11000 كتابخانه كم داريم.
به عبارت ديگر از هر 100 كتابخانه كه بايد داشته باشيم تنها 20 كتابخانه داريم. در اين صورت يك نوجوان يا جوان 5 بار كمتر كتابخانه مي بيند. به عبارت ديگر در وضعي كه كتابخانه به عنوان يكي از گزينه هاي مهم براي پر كردن اوقات فراغت بايد خودش را نشان بدهد 15 جايگاه خود را دارد.
در بسياري از مواقع نوجوان يا جوان از وجود جايي به نام كتابخانه بي اطلاع است، يعني كتابخانه درجايي قرار گرفته كه در معرض ديد و در دسترس افراد قرار نگرفته است و اين باعث مي شود كتاب جزو انتخابهاي فرد نباشد واگر شخص وقت يا ساعتي براي فراغت داشته باشد بجاي كتاب خواندن، به سوي رفتارهاي هنجار يا ناهنجار يا تفريحات سالم و ناسالم دركنار دوستان و همسالان خود كشانده مي شود. اما او اين را نمي داند كه مي تواند در اين اوقات فراغت ساعتي را به كتاب خواندن اختصاص بدهد و به مطالعه بپردازد.
در واقع ما در كشورمان 15 حداقل استاندارد جهاني كتابخانه داريم. ما ملتي هستيم كه قديمي ترين وغني ترين كتابخانه هاي دنيا را داشتيم. در كتابخانه خواجه نصيرالدين طوسي (مراغه) بيش از 400 هزار جلد كتاب ونسخه خطي قديمي وجود داشت كه نگارش هر كدام از اين نسخ همزمان با دوره اي است كه در اروپا عدد كتابهاي كتابخانه هاي بزرگ و قديمي آنها به 100 يا كمتر از 100 كتاب نمي رسيد و اين درحالي بود كه در كتابخانه هاي معمولي ما حدود 200 يا 400 هزار جلد كتاب وجود داشت.
وقتي امروز ما نسلي داريم كه در خانواده جز تلويزيون چيزي نديده و كتابخانه و كتابخوان در خانه نداشته است و در مدرسه اش كتابخانه بيشتر شبيه به يك انباري خاك گرفته، بسته و غيرقابل استفاده بوده و در جامعه چيزي به عنوان كتابخانه نديده است، چه توقعي مي توان داشت كه در جامعه آن موجي كه در جوامع ديگر در ارتباط با روز آمد كردن اطلاعات و ارتباط آن با شغل افراد ايجاد شده است خود را نشان بدهد؟نقش اجتماع جامعه به عنوان سومين عامل تاثيرگذار در شخصيت افراد مي تواند تاثير منفي يا مثبت در ايجاد يا از بين بردن يك رفتار يا عادت خوب و بد داشته باشد.
جامعه جهاني هر روز در پرتو تحولات جديد، تكنولوژي مدرن و روزآمدي را به جامعه ارائه مي دهد و در اين ميان اگر كسي از دانش و فن و تكنيك روز عقب بماند هيچ فرصت جبراني براي سالهاي از دست رفته ندارد و در نتيجه در بسياري از مسائل همگام و هماهنگ با ديگر افراد جامعه نخواهد بود.
بسياري از افراد جامعه با آن دقت و وضوح لازم اين عوامل را متوجه نشده اند و اگر بخواهيم جامعه اي پيشرو داشته باشيم و هر روز فاصله ما از نظر تمدن و تكنولوژي با جوامع پيشرفته بيشتر نشود و همچنين اگر بخواهيم از نظر فرهنگي جامعه اي بهنجار داشته باشيم، يعني جامعه اي كه بتواند از يك تاريخ و فرهنگ غني و عظيم حمايت كند و حامي و نماينده آن در بين كشورهاي ديگر باشد، بايد براي اهميت و ارزش دادن افراد به كتاب و مطالعه عميقاً در انديشه بود و وسيعاً برنامه ريزي كرد، زيرا ما چه بخواهيم چه نخواهيم تكنيك و دانش و فناوري روز به ما ديكته خواهد شد. پس جامعه بايد وسايل ارتقاء و زمينه هاي ايجاد آن را فراهم كند.
چرا ما بايد حداقل استاندارد جهاني كتابخانه داشته باشيم؟ نتيجه اين مي شود كه نوجوان و جوان ما كتابخانه را به عنوان يكي از گزينه هاي ذهني خود باور ندارد و كمبود تعداد كتاب و كتابخانه باعث مي شود كه در صورت ايجاد رغبت مطالعه در ميان نوجوانان و جوانان، تراكم زيادي در كتابخانه ها ايجاد شود و خود اين مسئله عامل دافعه اي در برابر جذب مخاطب به كتاب خواهد بود. به هر تقدير ما بايد در بخش عوامل اجتماعي براي رشد شاخص مطالعه حركت جدي تري داشته باشيم.
علل كاهش رغبت به كتاب و كتابخواني علاوه بر خانواده و دولت، براي گسترش فرهنگ مطالعه و جستجوگري سه وزارتخانه فرهنگي ما يعني وزارت آموزش و پروش، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، وزارت آموزش عالي و تحقيقات و فناوري نقش كارساز دارند و دخيل هستند و در اين ميان بيشترين سهم را در هدايت جامعه به مطالعه و برگرداندن اين مسير ناصحيح به مسير اصلي بايد دولت برعهده داشته باشد، برخلاف ساير مواردي كه نبايد برعهده دولت گذاشته شود اين مورد بخصوص جز با هدايت و حمايت دولت شكل نمي گيرد و نخواهد گرفت. بعد از خانواده كه عامل موثري در شكل گيري شخصيت و الگوسازي رفتاري فرزندان است، شكل گيري شخصيت افراد در مدرسه و جامعه به گونه اي است كه متاثر از تصميم گيري ها و امكاناتي است كه كاملاً در اختيار دولت است.
روزآمد كردن اطلاعات در همهِ گروه ها خصوصاً مسئولان و رسانه ها ديده مي شود و متصديان از اين مهم سخن مي گويند كه با برنامه ريزي هاي پيوسته بايد به داد نسل امروز و آينده رسيد. ولي متاسانه مي بينيم كه با پايان يافتن هفته كتاب و نمايشگاه، تمامي اين شعارها و شور و اشتياق ها به خاموشي مي گرايد و همه چيز فراموش مي شود.مسئولين مي توانند در وزارتخانه هاي آموزش و پرورش، ارشاد و تحقيقات و فناوري، كميسيون هايي را براي حل اين مشكل مهم مامور كنند و يا كميسيوني مشترك ترتيب دهند و امكاناتي را براي ايجاد كتابخانه هاي عمومي و دانشگاهي و هدايت نسل امروز و آينده به سمت مطالعه كتاب بسيج كنند.
امروز در بسياري از كشورهاي آسيايي و اروپايي مطالعه جايگاه خود را باز كرده است. در واقع ما ملتي هستيم كه بيشتر به ايراني بودنمان توجه داريم زيرا ملتي هستيم كه قرن ها پرچمدار دانش، فرهنگ و انديشه بشري بوديم و چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام. با تكيه بر ميراث گران سنگ فرهنگي مان بايد به مطالعه توجه داشته باشيم.
عقيده صاحبنظران بر اين است كه براي ايجاد تغيير در اين زمينه دولت مي تواند بيشترين نظارت بر سه وزارتخانه يادشده داشته باشد. طبعاً مراكزي مثل صداوسيما كه با بودجه هاي عمومي اداره مي شوند و پاسخگوي مردم هستند، همچنين مطبوعات كه پرچمدارهاي پيشرفت و ترقي و تجدد محسوب مي شوند يقيناً بايد احساس مسئوليت بيشتري از خود نشان دهند و حركت بزرگي را صورت دهند و الا وضعيت ما در عرصه كتاب و كتابخواني از اين كه هست نگران كننده تر خواهد شد.
در پايان اين گزارش اميدواريم بعد از اين همه بحث در مورد عدم رغبت ميليون ها نفر – حتي دارندگان مدارك و مدارج دانشگاهي – به كتاب و كتابخواني، ساعتي فارغ از گرفتاريهاي روزمره زندگي از قفسهِ كتابخانه كتابي را برداريد و شروع به خواندن كنيد. همچنين شما والدين محترم بايد بدانيد كه اركان خانواده هاي فردا از ميان كودكان امروز ساخته خواهد شد و همچنين اميدواريم با حمايت دولت و وزارت ارشاد از چاپ و نشر كتاب، مشكل كاغذ و ديگر مسائل مربوط به نشر حل شود و تيراژ كتابها بالا برود.
هم اكنون در اين كره خاكي،كتابخانه هاي زيادي وجود دارد كه ده ها هزار جلد در آن كتاب جاي گرفته است و افرادي در اين دنياي پهناور هستند كه كتابخانه هاي شخصي دارند و زندگي شان را كتاب گرفته و ديوانه وار عاشق اين دوست بي زبان هستند.
چه تجربه هاي مجاني كه ازطريق تجارب ديگران و دست نوشته هايشان در اختيار نسل كنوني قرار گرفته و… حكيمي مي گفت وقتي احساس مي كنيد ديگر هيچ دوستي برايتان باقي نمانده ، به قفسه كتابهايتان مراجعه كنيد.
اما دور شديم اما دور شديم ، اما در سال هاي اخير متاسفانه ملت ما با كتاب بيگانه شدند، چرا؟ هر ساله در ماه بهار در نمايشگاه بين المللي تهران ، نمايشگاه كتاب تشكيل مي شود و علاقه مندان زيادي را به سوي خود مي كشاند؛ گرچه در سال هاي اخير شاهد اين بوديم كه مردم ما كمتر از گذشته به كتاب روي آورده اند.
” رضا مژدهي” صاحب يكي از كتابفروشي هاي تهران در پاسخ به اين پرسش مي گويد :
ما با چند قشر كتابخوان مواجه هستيم يك عده كه قشر با سواد جامعه به خصوص اساتيد دانشگاه هستند، عده اي ديگر كه قشر دانشجو كه البته بيشتر در رشته تخصي خود به كتاب روي مي آورند و عده اي ديگر دوستداران كتاب .
بهتر است گفته ام را اين طور تغيير دهم كه در كل عموم جامعه بيشتر اين قشرها به كتاب روي مي آورند كه نسبت به كل جامعه بسيار كم است البته مي توان به گراني كتاب و مشكلات زندگي اشاره داشت كه مشكلات فكري بيشتر از همه است .
بارها در همين نمايشگاه بين المللي شاهد اين بوديم كه خيلي ها فقط به ديدن كتاب اكتفا مي كنند، يعني دست خالي مي آيند و دست خالي مي روند. البته هر گاه از اين افراد بپرسند كه چرا كتاب تهيه نكرده ايد؟ مي گويند :كه كتابها بسيار گران بود يا مي گويند كه تنها براي تفريح به آنجا آمده ايم! اين در حالي است كه يكي از دوستان غرفه دار در نمايشگاه مي گفت: باور مي كنيد يا نه، در مدت نمايشگاه كساني كه محوطه نمايشگاه غرفه هاي غذايي اجاره مي كنند، از ما بيشتر سود دهي دارند. طرف حاضر است يك ساندويچ ويك نوشابه به مبلغ 1500 تومان بخرد يا يك پيتزا به قيمت 2000 تومان بخورد، اما زماني كه يك كتاب مي خواهد به قيمت 1000تومان تهيه كند، مي گويد گران است البته منظورم اساتيد دانشگاه ، دانشجو و عاشق كتاب نيستند. منظورم عموم جامعه هستند ، آنان طوري مي گويند كه كتاب گران است كه انتظار دارند ما به آنان كتاب مجاني هديه بدهيم.
دوست ما در ادامه مي گويد: متاسفانه در حال حاضرعموم جامعه نسبت به كتاب و كتابخواني بيگانه شده اند و اين وضع اگر اينطور ادامه پيدا كند ، بيشتر ناشران به ورشكستگي خواهند رسيد؛ كما آنكه تا كنون ما شاهد اين گونه مسائل بوده ايم. اگر كتابي فروش نرود به تبع اين ناشر به سود دهي نخواهد رسيد. از طرفي نويسنده هم كه به اميدي روزها و شب ها نوشته به دستمزدش نخواهد رسيد.
در پايان با يادآوري سخن گرانقدر پيامبر عظيم الاشأن مان كه مي فرمايند: ” زكات علم نشر آن است” ، بار ديگر متذكر مي شوم كه استفاده ي بهينه از فن آوري هاي روز دنيا ، نه تنها منافاتي با اشاعه ي فرهنگ غني ما ندارد ، بلكه باعث هرچه بهترو بيشتر شناساندن عظمت تاريخي و فرهنگي كشورمان به جهانيان خواهد شد .